- آقاگل
- سه شنبه ۲۶ اسفند ۹۳
- ۰ نظر
خدایت بیامرزاد....
"...انشا الله شما خوانندگان عزیز در شب عید آینده، سالم و برقرار و ایشان، وزیر و بر مصدر کار باشید و باشند...ما، نبودیم هم نباشیم.
بالاخره در هر زمانی یک گل آقایی هست. ولو اسمش یک چیز دیگری باشد"
(گل آقا-ماهنامه گل آقا)
پ.ن: مسلما منظور ایشان جواد جان ظریف نبوده است!
التفات نمودید؟
خود گل آقا جان عزیز ما نیز این بنده نگارنده را تایید می نمایند!!
به گفته ایشان "در هر زمانی یک گل آقایی هست، ولو اسمش چیز دیگری باشد"
و هم ایشان بود که در شبی مرا به منصب گل آقایی منصوب کردی و عصای گل آقاییش را بر شانه راست این بنده نگارنده فرود آورده و مرا لقب آقاگل ملت بخشیدی، و در این ورطه هولناک بیانداخت!
س.ن: باز عید جدیدی در راهه و من عاجز از اینکه عید رو جور دیگه ای به دوستان تبریک بگم!!!
فردا فضای سایبری رو به سمت شهرستان( سمیرم) ترک میکنم! و قصد دارم این یک ماه رو در آغوش گرم خانواده باشم تا آغوش گرم سایبری!!!
به همین دلیل پیشاپیش این عید "سعید" رو به همه دوستان خوبم تبریک می گم. و امیدوارم سال خوبی برای خودتون و خانواده باشه و در کنار خانواده شاد و خوشحال و سرحال باشید. یک دسته گل "داودی" تقدیم به همه دوستان دوست داشتنی.
ایامکم سعیدا
الطافکم مزیدا
"آقاگل"
21-12-93
صورتگر نقاشم هر لحظه بتی سازم
وانگه همه بتها را در پیش تو بگدازم
صد نقش برانگیزم با روح درآمیزم
چون نقش تو را بینم در آتشش اندازم
تو ساقی خماری یا دشمن هشیاری
یا آنک کنی ویران هر خانه که می سازم
جان ریخته شد بر تو آمیخته شد با تو
چون بوی تو دارد جان جان را هله بنوازم
هر خون که ز من روید با خاک تو می گوید
با مهر تو همرنگم با عشق تو هنبازم
در خانه آب و گل بیتوست خراب این دل
یا خانه درآ جانا یا خانه بپردازم
این خدای رعیت نیست که ضعیف است و بر نمی انگیزد.
این رعیت است که تن به شنیدن صدای قدرتمند خدایش نمی دهد.
از خدا بتواره ای ساخته است که در برابرش خم و راست می شود
و در عوض از او بهشت برین می خواهد....
س.ن: بچه که بودم همیشه دوست داشتم یک ساعت شنی داشته باشم. بعد ها دیدم که دارم، دیدم که خودم یک ساعت شنی ام!!!
و دیدم که شن های وجودم یکی یکی داره فرو میریزه.
1
2
3
4
...
20
21
22
و فردا بیست و سومین دونه هم از جمع بالایی ها جدا میشه و رو به پایین سرازیر میشه.
نمیدونم چند تا دونه دیگه داخل این ساعت مونده اما خدا کنه بیهوده تلف نشه.
خدا کنه....
س.ن: باور بکنید یا نه خود حضرت مولانا به بنده حقیر الهام کردند این شعر را، در عالم خواب و رویا بعد از یک روز سخت کاری
( جالبه جمعه همه میرن استراحت ما سختیامون جمعه است!!!!)
آخر نوشت: تقصیر ما نیست جناب مولانا فقط این چند بیت را در ذهن ما جاری ساختند و رخت بر بستند و شتافتند که بیابند آنچه یافت می نشود!!!