۳۵ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

ثانیه های واپسین

  • آقاگل ‌‌
  • پنجشنبه ۴ تیر ۹۴
  • ۳ نظر

ثانیه های پایانی است.

یک سال تحصیلی دیگر ( آخرین شاید!!!)  

و آخرین روز.

یک روز سخت با یک انتهای خوب.

دقایقی دیگر نوای الله اکبر را خواهم شنید، جرعه ای آّب و خرما خواهم خورد. لقمه ای نان و بعد حرکت به سوی وطن.

"باز هوای وطنم آرزوست"

ویروس زدایی یا چگونه فارسی را پاس بداریم

  • آقاگل ‌‌
  • پنجشنبه ۴ تیر ۹۴
  • ۴ نظر

صحنه: کتابخانه مرکزی دانشگاه، این بنده نگارنده بی اعصاب! سر در جیب لبتاب فرو برده و همچنان با پروژه متلب دست و پنجه نرم می کنم، باشد که به خاک بیفکنمش!!! 

- سلام ببخشید.

+ سلام، بفرمایید.

(چهره اش را برانداز می کنم جوانیست خوش بر و رو با حالتی ملتمسانه و قیافه ای اندوهگین - از دادن توضیحات بیشتر در مورد چهره معذوریم!)

- شما ویروس زدا ندارید در رایانه همراتان!!!

با تعجب نگاهش می کنم. درست متوجه منظورش نشدم ولی بو برده ام که منظورش همان آنتی ویروس خودمان است کم کم سلول های ذهنم فعال می شوند و بعد از چندین ثانیه به گفت می آیم!!

+ بله. بله. مشکلی پیش اومده؟ می تونم کمکتون کنم؟

- آری. فلشم ویروس گرفته پوشه هام پاک شده. الآن باید ببرم برای استادم. میشه شما ویروس زداییش کنین؟

با همین چند جمله عاشق گزینش کلماتش شده بودم و با اینکه وقت سر خاراندن هم نداشتم با کمال میل فلش را از دستش گرفتم و شروع کردم با دستورات داس که ویروس زدایی!! کنم فلش این جوانک را. با تعجب به صفحه لبتاب خیره شده بود گویی دارم سازمان جاسوسی آمریکا را هک می کنم!!!

- چیکار دارید می کنید؟ ببخشید؟ من قبلا با رایانه خودم ویروس زدایی می کردم یک صفحه آبی بود آخه مال شما سیاهه!؟

و باز با کمال میل برایش توضیح می دهم تمامی فرایند را. و اینکه مکالمه چند دقیقه ای مان چقدر شیرین بود برای من( و لابد برای او نیز هم...)

فلش را ایجکت می کنم و تحویلش میدهم. حالت صورتش تغییر کرده گل از گلش شکفته، چهره درهمش حال کاملا خندان است.

+ بفرمایید، اما یک سوال؟ "ویروس زدایی" کلمه درستی هست؟

- اوه بله من رشته ام ادبیات است، داشجو ترم ششم. ما باید یاد بگیریم همیشه فارسی را پاس بداریم.!!!

+ بله، اینکه صد البته، اما می دانید ویروس هم کلمه خارجیست؟ من دانشجو محیط زیست هستم ما تو رشتمون به این فرایند ( فرایند از بین بردن ویروس و میکروب!!!) می گیم "گند زدایی"!!! و در واقع الآن من فلشتون رو گند زدای کردم!

قهقه ای سر می دهد، من هم پا به پایش می خندم.

- سپاسگذار مهندس مهربان. لطف نمودید در حق این بنده کم تجربه در اینن امورات.

- خواهش می کنم. دوست عزیز انجام وظیفه بود. لذت بردم از مکالمه با شما. موفق باشید.

و می رود.

 و لبخندی به لب دارد.

من نیز هم... 


"آقاگل"

3-4-94

آدم ولی موجود عجیبیست....

  • آقاگل ‌‌
  • سه شنبه ۲ تیر ۹۴
  • ۷ نظر

یک دوست عزیز تماس گرفته که آقای داودی شما نمرات حل تمرین این ترم رو رد کردید و اینا و کلی روضه خوانی ادامه دار که کلاس های شما دوشنبه بوده!!!! (جالبه که کلاس ها یا سه شنبه بود یا چهارشنبه!!!)

 تا اینجای کار فکر می کردم بنده خدا داره درس حرارت رو  افتاده و طبق معمول درخواست حاجت داره و الآن قراره یا مشروط بشه یا یکی از اعضای خونوادش فوت بشه و ازین دست!!!

به گمان خودم آب پاکی رو روی دستش ریختم که آقای... ببخشید فامیلیتون چی بود؟ بله آقاقی فلانی بنده نمرات رو رد کردم و دیگه دست من نیست!

اما امان.

می فرمایند که آقای داودی من فکر می کردم کلاس های شما دوشنبه است به همین خاطر کلاس های درس فلان رو دوشنبه ها نمی رفتم بخاطر کلاس شما!!!! ( یا العجب!؟!؟!؟)

حالا من اون درس رو ( نه درس مارو) افتادم و استاد نمره حل تمرین بهم نداده! اگر ممکنه شما یک نامه به بنده بدید که کلاس های شما با کلاس های ایشون تداخل داشته!!! ( سکوت کلمه عجیبیست!)

خلاصه بعد کلی طفره رفتن و جا خالی دادن های ما به  ایشون فرمودیم که ببین عزیز برادر شما برو نامه رو بنویس بده دکتر امضا کنه بنده هم چشم اگر دکتر امضا کرد...

باز می فرمایند که! نه من چجور به دکتر بگم! شما اگر من به دکتر این حرف رو زدم تاییدش می کنید؟

 شما خودتونم دانشجویید می فهمید!!!

دیگه نتونستم از کنترل خارج نشوم.

ببین برادر من دانشجو هستم درست ولی دروغ که نمی تونم بگم؟ این دوتا چه ربطی به هم داره! و البته خیلی ها که درونم نگفته ماند! به ایشون...

خدا آخر عاقبت مارو بخیر کناد.

ولی همین داستان رو به راحتی ارجاع دهید در سیستم مدیریتی اختلاص! کاملا همه چیز روشن و مبرهنه.

یاد تیتر مطلب امید آقای خودمون افتادم با این عنوان:

خدا خر رو میشناخت، آدم ولی موجود عجیبی است