- آقاگل
- پنجشنبه ۲۵ تیر ۹۴
- ۶ نظر
تصور کن بهاری را که از دست تو خواهد رفت
خم گیسوی یاری را که از دست تو خواهد رفت
فاضل نظری
و گفت: بنده در توبه بر هیچ کار نیست زیرا که توبه آن است که بدو آید نه آنکه از او آید.
"ذکر ابوحفص حداد"
"تذکره الاولیاء"
این ملت همیشه در صحنه چنان با ما کردند که تا مدت ها حالمان از مذاکره و توافق و مشورت به هم می خورد.
عشق است دیکتاتوری! و عشق است هیتلر جان خودمان! ( این بنده نگارنده بشدت عاشق هیتلرم!)
باری، جهت برون رفت از این فضای حال به هم زن دموکراسی! یک پیشنهاد فرهنگی آهنگی داریم و بس.
( س.ن: اوایل کار جمعه ها همیشه از این پیشنهادها داشتم رسم خوبی بود که باید احیا شود ان شالله!)
شعر تقدیمی به تیم مذاکره کننده و تمامی دوستان.
باشد که در سال همدلی گامی محکم در جهت اعطلای میهن برداشته شود به دور از قرض ورزی ها (غرز-غرض-قرز!) و جناه بازی ها ( جناه!!!) و هزب بازی ها( یا حظب)
تو شاکری ز خالق و خلق از تو شاکرند
تو شادمان به دولت و مُلک از تو شادمان
حافظ
س.ن: تعداد فراوانی "غلت"!!! املایی در متن گنجانده شده است!
آری، سخت دلواپسیم....
و دلواپسی مان نه از جنس دلواپسان که از جنس خود خومان است.
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﭼﺸﻢ ﻭ ﮔﻮﺵ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺑﻪ وین است، ﺑﻪ ﺍﻭﺭﺍﻧﯿﻮﻡ ﻭ ﺩﺭﺻﺪ ﻏﻨﯽ ﺳﺎﺯﯼ! به ﺗﻮﺍﻓﻖ ﺧﻮﺏ ﯾﺎ ﺑﺪ به نرخ دلار و ارز. و ما دلواپسیم.
و دلواپسی مان نه از جنس دلواپسان که از جنس خود خومان است.
دلواپسیم که نکند حادثه آرژانتین تکرار شود، که باز دقیقه آخر بشود آنچه نباید....!
و دلواپسی مان نه از جنس دلواپسان که از جنس خود خومان است.
و دلواپسی مان نه از جنس دلواپسان که از جنس خود خومان است.
دلواپسیم که باز نفهمیم مفهوم فکت شیت را و نفهمیم معنای توافق را و بیانیه را وتفاهم را و دلواپسیم که تفسیرش کنند به جهل جاهلان ( جاهلان همان روش ان فکرانند!) و تفسیرش کنند به عمد دلواپسان و تفسیرش کنند به سهو مردمان....
و دلواپسی مان نه از جنس دلواپسان که از جنس خود خومان است.
صحنه اولیه: اندر فضای مجازی و در گروهی در تلگرام با نام "شعر و ادب پارسی".
دوستی از در درآمده و از خود به در شده و جهالتش را با جک ها و شر و ورهایش ( حقیقت کلمه ای درخور ادب ایشان در میان فرهنگ لغتم نیافتم) به نحو کامل به اثبات می رساند.:
یکی از پست های ایشان:
+ اصلأ سیستم پسرا خیلی جالبه کلا ....
- کامنت وارده بنده نگارنده :
- بنده سوال اساسیم اینه!!!!
انجمن آیا مدیر نداره؟
دوست عزیز خب حداقل کمی به اسم انجمن احترام بگزار ما هیچ اصلا برادر من
+اقا گل فکر کنم اسمت باشه مگه من چی گذاشتم که ناراحت شدی؟
و سناریوی از پیش طراحی شده! دوست دیگری با دادن یک سلام به ناگاه اضافه می شود.
*سلام
+سلام
*اینجا تنها چیزی که دیده نمی شه شعر پارسیه.
- نمیدونم بنده گمانم بر این بود که اینجا یک گروه شعر هست البته؟! و نه جک و مطالب ازین دست!!!
+باشه پس شعر میگم
* یه توپ دارم قل قلیه
+توانا بود هر که دانا بود میازار موری که دانه کش است
+کلنگ از اسمان افتاد و نشکست برو کار کن مگو چبست کار
*بابا شعر هم هر کی داشت بزاره!!!
-نرسان جهل خویش را به ثبوت
که تو سنگین تری به وقت سکوت... ( کامنت وارده بنده حقیر و ترک صحنه مذاکرات!)
+مدیر کجایی این اقا گل داره درس اخلاق میده به من!
*میارار موری که دانه کش است، ن بده!
( و جملاتی که دور از سطح شعور بنده نگارنده و خوانندگان بوده و هست و از گفتنشان شرم دارم.)
باری، پس شد آنچه شد:
aghagol left the group
وای بر من گر کنم با تو نشست
وای بیداری که با نادان نشست...