۱۹ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

ای سال برنگردی بری دیگه بر نگردی

  • آقاگل ‌‌
  • دوشنبه ۳۰ اسفند ۹۵
  • ۲۳ نظر

ان شالله سال نوی همگی جدید باشه. 


نیت کردم و به نیت همه تون یک فال حافظ زدم. 

تقدیم به همه دوستام.



نتیجه تصویری برای هر که را با خط سبزت سر سودا باشد

پنج شنبه آخر سال

  • آقاگل ‌‌
  • پنجشنبه ۲۶ اسفند ۹۵
  • ۲۸ نظر
امروزه روز نمی‌دانم چرا نبض زمان اینقدر تند می‌زند. بزرگانی که تا همین چند وقت پیش در عنفوان جوانی بودند و انقلاب و جنگ را به چشم خود دیده‌اند یک به یک به دوران پیری پای می‌گذارند. و یا بیمار شده‌ یا آنکه درگذشته و به رحمت خدا رفته‌اند. گویی زندگی و مرگ دیگر در تقابل یکدیگر نیستند. و با یکدیگر کنار آمده‌اند.
ابتدا در صبح سومین جمعه خرداد ماه بود که "حبیب محبیان" در سکوت خبری و مظلومیت کامل از دنیا رفت. خواننده‌ای که در سال‌های آخر عمر خویش به کشور باز گشته بود و با بی‌مهری وزارت ارشاد وقت مواجه شد. کمتر از یک ماه بعد، هنوز به خود نیامده بودیم که استاد بلامنازع عرصه سینما "عباس کیارستمی" عزیز دنیا را بدرود گفت و به دیار حق شتافت. و هنوز به خود نیامده بودیم که روان‌شاد مرحوم"مهدیه الهی قمشه‌ای" از بزرگان ادبیات عرفانی جام شوکران را سر کشید. تابستان هنوز به پایان نرسیده بود که خبر آوردند استاد"داود رشیدی" بزرگ هم به دیار حق شتافت.
پاییز نیز کم از تابستان نداشت. "منصور پورحیدری"، پرافتخارترین استقلالیِ دوران و از اخلاق مدارترین فوتبالیست‌های ایران در ماه آبان کفش‌هایش را برای همیشه آویخت، و بعد از آن در ماه آخر پاییز مرحوم"استاد سلیم موذن‌زاده" به لقای دوست، که عمری به حضور و حضرت او اندیشیده بود شتافت. 
فصل‌ها یکی یکی گذشتند و به زمستان رسیدند. زمستانی که بیش از دیگر فصل‌ها ما را در غم و اندوه غرقه کرد. فقط هشت روز گذشته بود که "دنیا فنی‌زاده" را از دست دادیم. عروسک گردانِ کلاه قرمزی مهربان‌مان را. و بعد نوبت به مرحوم"آیت‌الله هاشمی رفسنجانی" رسید از بزرگترین شخصیت‌های سیاسی پس از انقلاب اسلامی و رئیس جمهور دوران سازندگی که به یکباره و در عصر نوزدهمین روز از ماه دی به دیار باقی شتافت. 
هنوز از این ضربه‌ها کمر راست نکرده بودیم که در حادثه پلاسکو"آتش‌نشانان شهید" را از دست دادیم. پس از آن دست روزگار غدار کج مدار اینبار به سراغ محمدم رفت و "حسن جوهرچی" عزیز، (محمدم) به طور ناگهانی دار فانی را وداع گفت. 
و امان از اسفند ماه، امان از اسفند، "ناگه‌ غروب‌ کدامین‌ ستاره‌، ژرفای‌ شب‌ را چنین‌ گود کرده‌ است‌؟" همان اوایل ماه اسفند با خبر فوت دو تن از دوبلورهای توانمندمان مواجه شدیم. مرحوم"ایران بزرگمهری‌راد" و مرحوم"مهین کسمایی" هر دو از پیشکسوتان این عرصه بودند که در همان اوایل ماه به رحمت خدا رفتند. و سپس استاد"احمد عزیزی" ازشاعران نامی عرصه آیینی مصداق این شعر رهی معیری شد: "رفتیم‌ و پای‌ بر سر دنیا گذاشتیم‌ کار جهان‌ به‌ اهل‌ جهان‌ واگذاشتیم‌" خدایش رحمت کناد.
جلوتر آمدیم، گویی عقب‌تر رفته‌ایم! در بیست و سومین روز از این اسفند نحس بودیم که استاد"علی معلم" منتقد و تهیه کننده سینما، ستاره وار غروب کرد. "بعضی مرگ ها غیر منتظره است، با اینکه مرگ غیر منتظره نیست" هنوز در شوک وارده از این خبر بودیم که خبر آمد شادروان"افشین یداللهی" نیز به دیار حق شتافت تا ما را در بهت و حیرت کامل فرو ببرد. 
با آنکه از مرگ گریزی نیست، و دیر یا زود نوبت به ما نیز خواهد رسید و به قول حافظ "عاقبت منزل ما وادی خاموشان است" و با آنکه معتقدم مرگ معنا بخش زندگی است، لیکن امیدوارم هرچه زودتر این سال و ماه نحس به اتمام برسد. و لااقل در چند روز پیش رو دیگر شاهد این دست اخبار ناگوار نباشیم.
افسوس و صد افسوس که این بزرگان دیگر در بین ما نیستند با این حال یاد و خاطره‌شان تا ابد در دل و جان ما پایدار خواهد ماند. و فراموش نخواهند شد....

آهای خبر دار... رگ خواب منتشر شد.

  • آقاگل ‌‌
  • چهارشنبه ۲۵ اسفند ۹۵
  • ۱۷ نظر

دانلود آلبوم جدید همایون شجریان به نام رگ خواب



دموی آلبوم را بشنوید:

"آهای خبردار" (شعر از مرحوم حسین منزوی)



دریافت


#خرید و دانلود قانونی آلبوم رگ خوابِ همایون شجریان عزیز


روایت تاریخی از چهارشنبه سوری!

  • آقاگل ‌‌
  • سه شنبه ۲۴ اسفند ۹۵
  • ۲۲ نظر

در برخی قبایل بدوی، والدین کودکان خود را برای خدایان قربانی کرده، می‌سوزاندند. از جمله ایزد مولوک که در قبایل عبرانی و کنعانی پرستیده می‌شد، در پرستشگاهش کوره‌ای بود که کودکان در آن سوزانده می‌شدند و طبّالان طبل می‌زدند تا نگذارند صدای جیغ و زاری کودکان به والدین برسد.


بعدها این رسم خشونت آمیز، به شکلی بسیار معتدل‌تر در آمد و برای راضی کردن خدایان تنها نمایشی از سوزاندن کودکان اجرا می‌شد! به این شکل که آتشی برافروخته شده و کودکان به سرعت از میان آن می‌گذشتند و به این ترتیب آیین قربانی بدون قربانی کردن انجام می‌یافت.


"برگرفته از تاریخ تمدن"

"ویل دورانت"



+نقل از کانال تلگرامی هاروت و ماروت



++کرمان که بودم یکی دوبار به آتشکده شهر رفتم.(از جاذبه‌های گردشگری شهر هم محسوب می‌شه) به ضرس قاطع می‌گفتند ما در آیین زردشتی چیزی به نام چهارشنبه سوری یا هر مراسمی شبیه به آن نداریم!

 بازم میل خودت.

گلد کوئیست بودیم موقعی که گلد کوئیست نبود!

  • آقاگل ‌‌
  • سه شنبه ۲۴ اسفند ۹۵
  • ۱۵ نظر

چند روز پیش یک پستی نوشتم با عنوان "سازت را با بهار کوک کن" پستی که به مناسبت بهار و در جواب به فراخوان رادیو نوشته شده بود. و دروغ چرا، چون تا اون روز زیاد از فراخوان استقبال نشده بود توی اون پست از بهترین دوستام دعوت کرده بودم که بیان و شرکت کنن. و بعد این دوستای خوبمم هم لطف کردن و چند نفر دیگر رو دعوت کردند و اون چند نفر هم چند نفر دیگه رو و اون چند نفر چند نفر دیگه رو ... و همینطور رسیدیم به امروز! که بیست و چهارم اسفند ماه هست. و فقط بیست و چهار ساعت دیگه باقی مونده تا پایان مهلت شرکت در فراخوان رادیو. تا اینجای کار هیچ مشکلی نبود و اتفاقا خیلی خوشحالیم که این همه استقبال شد. 

ولی اتفاقی که افتاده اینه که تقریبا هیچکس! لینک مطلبش رو تا همین دیشب برای وبلاگ رادیو نفرستاده بود. :)) یعنی خیلی گلدکوئیستی طور هیشکی نمی‌دونست از چه طریقی و از کجا این حرکت شروع شده و سرشاخه‌های اصلی کیا بودن و اصلاً چطوری و چرا دعوت شده. 

خلاصه کلام اینکه الآن دو روزه ما داریم تو وبلاگ‌ها سرک می‌کشیم بلکه ببینیم کیا شرکت کردن (واقعاً این بیان چرا هشتگ نداره خب؟-اعتراض از بنده جوینده لینک!). ولی بازهم نگران هستیم مطلب بعضی از دوستان دیده نشده باشه و شرمنده تون بشیم. پس لطف کنید اگر شرکت کردید یا دوستاتون شرکت کردند یا قصد شرکت در چالش سازت را با بهار کوک کن رادیو رو دارید یا دوستاتون قصد شرکت دارند طی بیست و چهار ساعت آینده لینک مطلب‌ها رو برامون بفرستید.(چه اینجا چه رادیو فرقی نداره فقط بفرستید.) 


+خلاصه که سرشاخه گلد کوئیست بودیم موقعی که گلد کوئیست مد نبود!

آدما چطوری می‌گاوند؟ به مرور!

  • آقاگل ‌‌
  • يكشنبه ۲۲ اسفند ۹۵
  • ۳۳ نظر

نتیجه تصویری برای کاریکاتور گاو


این آقایِ گاوه!

آقای گاو و رفیقای گاو تَرِش مراسمی دارند به اسم چهارشنبه سوری!!

آقای گاو در شب چهارشنبه سوری به جای اینکه مثل آدم جشن بگیره! وسط کوچه خیابون لاستیک ماشین آتش می‌زنه.

آقایِ گاو همراه رفیقای گاو تَرِش مواد منفجره و ترقه رو به قصد کشت به سمت هم دیگه پرتاب می‌کنن!

آقایِ گاو و رفیقای گاو تَرِش حافظه کوتاه مدتی داره! و خیلی زود حوادث همین چند وقت پیش را فراموش کرده! 

آقایِ گاو معنای لذت بردن انسانی را فراموش کرده!

آقا و خانم عزیز خواهشمندم مثل آقایِ گاو نباشید!


+اگر صاحب اختیار بودم امسال اولین نفری که ترقه می‌انداخت رو با قانون کلت از زندگی ساقط می‌کردم تا درس عبرت بشه برا بقیه!

++می‌گاوند، فعل ماضی استمراری از مصدر گاویدن!

‌‌

  • آقاگل ‌‌
  • يكشنبه ۲۲ اسفند ۹۵
  • ۱۴ نظر

میگن آدم وقتی یه چیزی داره ارزشش رو خوب درک نمی‌کنه و وقتی همون رو از دست میده تازه ارزشش رو می‌فهمه!

 

بیاییم فکر کنیم.


شاید فردا قدرت تفکر رو از دست دادیم...

بدون شرح

  • آقاگل ‌‌
  • جمعه ۲۰ اسفند ۹۵
  • ۱۱ نظر