۳۱ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

هفته دفاع مقدس...

  • آقاگل ‌‌
  • سه شنبه ۶ مهر ۹۵
  • ۵ نظر

رفته بودیم شبی سمت حرم یادت هست‌
خواستم مثل کبوتر بپرم یادت هست‌
توی این عکس به جا مانده عصا دستم نیست‌
پیش از آن حادثه پای دگرم یادت هست‌
رنگ و رو رفته‌‌ترین تاقچه خانه‌مان‌
مهر و تسبیح وکتاب پدرم یادت هست‌
خانه کوچکمان کاهگلی بود، جنون‌
در همان خانه شبی زد به سرم یادت هست‌
قصدکردم که بگیرم نفس دشمن را
و جگرگاه ستم را بدرم یادت هست‌
خواهر کوچک من تند قدم بر می‌داشت‌
گریه می‌کرد که او را ببرم یادت هست‌
گریه می‌کرد در آن لحظه عروسک می‌‌خواست‌
قول دادم که برایش بخرم، یادت هست‌
راستی شاعر همسنگرمان اسمش بود...
اسم او رفته چه حیف از نظرم یادت هست‌
شعرهایش همه از جنس کبوتر، باران‌
دیرگاهی است از او بی‌خبرم یادت هست‌
آن شب شوم، شب مرده، شب دردانگیز 
آن شب شوم که خون شد جگرم یادت هست‌
توی اروند، در آن نیمه شب با قایق‌
چارده ساله علی،‌ همسفرم یادت هست‌
ناله‌ای کرد و به یک باره به اروند افتاد
بعد از آن واقعه خم شد کمرم یادت هست‌
سرخ شد چهره اروند و تلاطم می‌کرد
جستجوهای غم‌انگیز ترم یادت هست‌
مادرش تا کمر کوچه به دنبالم بود
بسته‌ای داد برایش ببرم یادت هست‌
بعد یک ماه، همان کوچه، همان مادر بود
ضجه‌های پسرم، هی پسرم یادت هست‌
چادره سال از آن حادثه‌ها می‌گذرد
چارده سال! چه آمد به سرم یادت هست‌
توی این صفحه به این عکس کمی دقت کن‌
توی صف از همه دنبال ترم یادت هست‌
لحظه‌ای بود که از دسته جدا افتادم‌
لحظه‌ای بعد که بی‌بال و پرم یادت هست‌
اتفاقی که مرا خانه‌نشین کرد افتاد
و نشد مثل کبوتر بپرم یادت هست‌

 

"خدابخش صفا دل"

 

 

 

 

تنهایی...

  • آقاگل ‌‌
  • دوشنبه ۵ مهر ۹۵
  • ۲۰ نظر


تنهایی

مهربانم کرده است

شبیه سربازی

که از برجک دیده بانی

برای تک تیرانداز

آن سوی مرز

دست تکان می دهد...


حامد ابراهیم‌پور


ثروت کاغذی

  • آقاگل ‌‌
  • يكشنبه ۴ مهر ۹۵
  • ۲۵ نظر
در پی این پست پاموک گرامی، و طراحی یک بازی یا بهتره بگیم یک حرکت قشنگ. قول داده بودم در این حرکتش شریک باشم. که البته هر بار نشد که بشه. (از سفر گرفته تا پریدن ویندوز لبتاب جان همایونی!) ولی امروز که رفتم تا یک کتاب از کتابخونه‌ام بردارم یاد اون پست افتادم. و نتیجه اینی شد که در ادامه پست می‌بینید. البته عذرخواهی می‌کنم به خاطر کیفیت بد تصاویر. گوشیم زیاد کیفیت بالایی نداره. 

و اما:


این یک نمای کلی از کتابخونه بنده است، و این از یک زاویه دیگه. طراحی کتابخونه هم کار دائی جان بوده که کمال تشکر رو ازش دارم، هم به خاطر کتابخونه و هم چنتایی از کتاب‌ها که هدیه ایشون به بنده نگارنده ست.


قفسه اول:

مثنوی مولانا، دیوان حافظ، گلستان و بوستان شیخنا سعدی، دو بیتی‌های باباطاهر عزیز، غزلیات شمس و گزیده اشعار نیما که خب نیازی به توضیح هم ندارند. صبا تا نیما یک کتاب سه جلدی که پیشنهاد می‌کنم اگر دوست دارید به مطالعه ادبیات بپردازید حتما این سه جلد رو مطالعه کنید. البته این کتاب فعلا متعلق به بنده نیست و از دائی جان هست دو جلد دیگرش هم دست ایشونه فعلا! اون جلد سورمه‌ای هم اشعاری است از مولوی با نام فطرت به انتخاب استاد معینی کرمانشاهی. 

قفسه دوم:

این ردیف مختص کتاب های طنز و چندین کتاب شعر دیگه است. کتاب طنز2 (مجموعه مقالات طنز) در حلقه رندان (مجموعه شعر طنز)، التفاضیل فریدون توللی (نظیره نویسی های توللی که در روزنامه چاپ می شده، فوق العاده است.)، صفحه آخر شهرام شکیبا (نوشته های طنز شکیبا در روزنامه سال 88)، ملخ های حاصل خیز و ماکو تا اونا شیم اکبر اکسیر(شعر طنز فرا نو)، خنده های امپراتور از هم استانی و هم رشته‌ای رضا احسان پور، کتاب‌های استاد عزیز ابوالفضل زرویی نصرآباد (غلاغه به خونه اش نرسید-افسانه های امروزی، حدیث قند-مجموعه مقالات، اصل مطلب-مجموعه شعر، خاطرات حسنعلی خان مصتوفی) که البته دو موردش اینجا نیست و به امانت دست دوستان هست. کتاب شعرها: محمد علی بهمنی، منصور حلاج، سید حسن حسینی، علیرضا فولادی (مجموعه شعر سه گانی، از اساتید خوب دانشگاه کاشان هستند و مبدع شعر سه گانی)، فاضل جان نظری، عرفان حافظ( سخنرانی شهید مطهری در رابطه باحافظ) مجموعه شعر احمد شاملو و دست آخر یک کتاب از کتابخونه شهرستان اشعاری از تی اس الیوت

قفسه سوم


ادامه همان کتاب شعرها هستند: اشعار سهراب سپهری، دیوان پروین، یک عدد حافظ و بوستان دیگر، مجموعه شعر زنده یاد عمران صلاحی و مجموعه شعر فاضل نظری، درسینه‌ام نهنگی می‌تپد عرفان نظر آهاری، و دست آخر یک دیوان حافظ دیگر که از پدر بزرگ مرحوم بوده و به بنده نگارنده به ارث رسیده است.

قفسه چهارم:

این ردیف اختصاص داره به کتاب‌های رمان و داستان ایرانی، داستان های مثنوی به انتخاب آقای جمالزاده ، کتاب های آقای نادر ابراهیمی (برجاده های آبی سرخ - سه جلد، تضادهای درونی، مکان های عمومی، رونوشت بدون اصل، فردا شکل امروز نیست، تکثیر تأسف برانگیز پدربزرگ) ، سمفونی مردگان و دریاروندگان جزیره آبی‌تر عباس معروفی، گذشت زمانه و چشمهایش بزرگ علوی، تاریخ بیهقی، من پیر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم! محمدرضا صفدری، برادران جمالزاده احمد اخوت، یکی بود یکی نبود جمالزاده، پلو خورشت هوشنگ مرادی کرمانی، قصه هایی از فیه ما فیه مولوی و قصه هایی از هشت بهشت امیر خسرو دهلوی. 

قفسه پنجم:

کتاب های رمان و داستان خارجی همه در این ردیف هستند: اون کتاب اول که جلد مشخصی نداره و صحافی شده یک چاپ قدیمی از کتاب بی نوایان هست.(جزء همان کتاب هایی که از دائی هدیه گرفتم.)، سور بُز ماریو بارگاس یوسا، چنین گفت زرتشت فردریش نیچه، امپراتوری خورشید جی.جی بلارد، سفر درونی رومان رولان، تهوع ژان پل سارتر، دهکده پریان لویی پولز، پیرمرد و دریا ارنست همینگوی، دختری از پرو ماریو بارگاس یوسا، 1984 جورج اورول (اینکه چرا دو جلد ازش هست! یک جلدش رو برادرم از کسی امانت گرفته بود که بخونه. یک جلد از خودم هست.) دختر کشیش از جورج اورول

قفسه ششم:

ادامه کتاب ها و رمان های خارجی است، کتاب اول جزیره ای در آتش هست از ژول ورن، کتاب قلعه مرموز و و مالک دنیارو هم می‌توانید ببینید از همین نویسنده، پندار ریچارد باخ، نان سال های جوانی هاینریش بل ، دو جلد شازده کوچولو! (هدیه گرفتم! هر دو رو) دو جلد بازگشت شازده کوچولو! ، صحبت شیطان مجموعه داستان ترسناک آلفرد هیچکاک، دیوانه وار کریستین بوبن، عشق موریسون، خداحافظ گاری کوپر رومان گاری، چند نمایشنامه از امانوئل اشمیت ، آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز، خانه عنکبوت آلن فریدمن،چندتا کتاب رمانی که مال برادران گرامی هست. گوسفندی که گرگ شد عزیز نسین، و چند کتاب از شل سیلور استاین

قفسه هفتم و هشتم و نهم:

کتاب های این ردیف ها اغلب کتاب های درسی بنده و برادران گرامی است. در کل بخش متفرقه کتابخانه را شامل می‌شوند.

تمام.

کتاب هامم مثل خودم ساده هستند. ولی مهم اینه که تک تکشون رو دوست دارم. بعضی‌هاشون رو بیشتر از دو سه بار مطالعه کردم و بعضی‌هاشونم تا حالا مطالعه نشدند و در نوبت خوانده شدنند. با بعضی‌هاشون یک دنیا خاطره برام زنده میشه. خاطرات کسایی که رفتند و عمرشون رو داده‌اند به شما. و با بعضی‌هاشون یاد ایام دانشگاه می‌افتم و لبخند می‌زنم. بعضی‌هاشون هم عمرشون از من نگارنده بیشتره و خاطره سه نسل رو در خودش داره. بعضی‌هام جدیدند و تازه از تنور در آمده. شاید مال دو ماه پیش. 

شما هم از کتابخونه هاتون بنویسید.


شعر نگاری

  • آقاگل ‌‌
  • جمعه ۲ مهر ۹۵


هیچ کس غیر از خود یوسف نمی‌داند که چیست

آتش عشقی که بر جان زلیخا ریخته! (+)

"اصغر عظیمی مهر"



یوسف: تویی زلیخا؟!

زلیخا: روزی من بودم اکنون همه تویی! زلیخایی در میان نیست...




س.ن: تک بیت‌های بی مخاطب این هفته را از دست ندهید! 
ممنون از دوستایی که اونجا شعرهاشون رو هر هفته به اشتراک میگذارن. یکی از یکی عالی‌تر.


محل عبور گاو!+ الحاقیه ببینید

  • آقاگل ‌‌
  • جمعه ۲ مهر ۹۵
  • ۲۷ نظر



مشکل ، 

زباله ریختن و آلودگی محیط زیست مان و طبیعت مان نیست.

مشکل واقعی، 

آدم‌هایی هستند که با دیدن این عکس، آهی از جنس درک می‌کشند و سری تکان می‌دهند به افسوس!!

در واقع،

من شخصی را سراغ ندارم که با تماشای این تصویر خود را جای کسی بگذارد که تولید کننده این زباله‌ها و این فاجعه زیست محیطی ست!

شاید، تنها آدم ابلهِ این شهر ( بخوانید گاو!) من هستم که اعتراف می‌کنم گاهی پوسته پفکم را، بطری آب معدنیم را و کیسه نایلونم را در این طبیعت رها کرده‌ام و خندیده‌ام و با خودم گفته‌ام "حالا با یک پوسته که چیزی نمیشه!"


+ببینید

تشکر از باران و کلیپی که ارسال کردند. عالی بود. و باعث تأسف. ما کجائیم. آن ها کجا!

پیشنهاد آهنگی

  • آقاگل ‌‌
  • پنجشنبه ۱ مهر ۹۵
  • ۲۹ نظر



...حریق خزان بود.

شب از جنگل شعله ها می گذشت...

حریق خزان بود و تاراج باد!

من آهسته در دود شب رو نهفتم

و در گوش برگی که خاموش می سوخت گفتم:

"مسوز این چنین! گرم در خود، مسوز

مپیچ این چنین! تلخ بر خود، مپیچ...

که گر دست بیداد تقدیر کور

تو را می دواند به دنبال باد

مرا می دواند به دنبال هیچ! "


حریق خزان

فریدون مشیری

با صدای علیرضا قربانی

آلبوم حریق خزان


بشنوید


+تصویر: آبشار سمیرم _ پاییز 93


ایتو ایتو برزیلته؟

  • آقاگل ‌‌
  • پنجشنبه ۱ مهر ۹۵
  • ۱۵ نظر

صبحتون رو با یک خبر خوش آغاز کنید :)

باور نکردنی بود.

برزیل، تیم رنکیگ اول فیفا در فوتسال رو امشب موفق شدیم در آوردگاه جام جهانی فوتسال شکست بدیم!

تیمی که هرگز نتونسته بودیم ببریم. 

ولی اینبار بردیم! 

زیبا هم بردیم.

سه یک عقب بودیم. ولی بچه ها کاری کردند کارستان. بازی سه-سه شد و به وقت اضافه رفت. 

در وقت اضافه هم برزیل خیلی سعی کرد که بازی رو برنده بشه. حتی با حرکت فالکائوی معروف به گل هم رسیدند. ولی باز این محمد کشاورز ما بود که بازی رو چهار-چهار مساوی کرد. تا کار در ضربات پنالتی دنبال بشه. 

ضرباتی که برای ما فوق العاده خوب رقم خورد و شانس اینبار با ما یار بود تا توپ برزیلی‌ها به تیرک دروازه بخوره و این تیم ما باشه که در ضربات پنالتی سه-دو برنده بشه. ایران 4(3) - برزیل 4(2)؛ 

عالی بود!

عالی.

چسبید. 

ما تیمی بودیم که به سختی از گروهش بالا اومده بود! ولی امشب ثابت کردیم اگه بخوایم می‌تونیم.




+امروز هم که الکلاسیکوی وطنی (پرسپولیس-سپاهان) رو با دو گل آقای گل و یک گل آقای پاس گل مون بردیم. ^_^


++عنوان، به یاد سجاد افشاریان(جریان خاطره بازی فجر شیراز با نفت آبادان. اول بازی آبادانی‎ها شعار می‌دادن آبادان برزیلته! آبادان برزیلته! وسط بازی وقتی گل خوردن شیرازی‌ها شعار می‌دادن ایتو ایتو برزیلته؟ ایتو ایتو برزیلته! )