همی بعدِ تاراجِ محمودیان
یکی دولتِ نو ببندد میان 

یکی شیخ آید به بانگِ امید
که زیرِ عبا کرده پنهان کلید! 

چو خواهد جهان را به زیر آورد
زِ مردان و گُردان وزیر آورد 

یکی از یکی پهلوان تر وزیر
به قوّت جوان و به دانش چو پیر 

کمر بسته تا بگذرد بیم ها
رها گردد ایران ز تحریم ها 

میانِ وزیران یکی "دیگر" است
که یک گردن از دیگران سرتر است! 

اگرچه وِرا بس عجیب است ریش*
رَوَد کارِ ایران زِ ریشش به پیش! 

وگرچه قبایش غریب آیدت*
زِ گفتارِ او بوی سیب آیدت 

چو صلح است رایَش ، زِ چاهِ دهن،
کبوتر درآید به جای سخن! 

سرانِ ممالک چو گِرد آمدی،
مُخِ جمله ایشان به صحبت زدی! 

اگرچند ننگ است و باد است نام
همی دان که او را جواد است نام! 

وگرچه به شهرت ظریف است او
جهان را به همت حریف است او ! 

وزیری که در کشورِ اجنبی
سخن در میان آوَرد از نبی 

که بادِ سرِ دشمن و خویش و دوست
چنان چون سلیمان به فرمان اوست 

بیابد از او مُلکِ ایران شهی
نگردد اگر در حقش کوتهی 

خدایش همیشه نگهدار باد
همیشه به تایید دادار باد
شعر از حسین جنتی
برگرفته از نسخه  شاهنامه کتابخانه سن پدربزرگ