صحنه: کتابخانه مرکزی دانشگاه، این بنده نگارنده بی اعصاب! سر در جیب لبتاب فرو برده و همچنان با پروژه متلب دست و پنجه نرم می کنم، باشد که به خاک بیفکنمش!!! 

- سلام ببخشید.

+ سلام، بفرمایید.

(چهره اش را برانداز می کنم جوانیست خوش بر و رو با حالتی ملتمسانه و قیافه ای اندوهگین - از دادن توضیحات بیشتر در مورد چهره معذوریم!)

- شما ویروس زدا ندارید در رایانه همراتان!!!

با تعجب نگاهش می کنم. درست متوجه منظورش نشدم ولی بو برده ام که منظورش همان آنتی ویروس خودمان است کم کم سلول های ذهنم فعال می شوند و بعد از چندین ثانیه به گفت می آیم!!

+ بله. بله. مشکلی پیش اومده؟ می تونم کمکتون کنم؟

- آری. فلشم ویروس گرفته پوشه هام پاک شده. الآن باید ببرم برای استادم. میشه شما ویروس زداییش کنین؟

با همین چند جمله عاشق گزینش کلماتش شده بودم و با اینکه وقت سر خاراندن هم نداشتم با کمال میل فلش را از دستش گرفتم و شروع کردم با دستورات داس که ویروس زدایی!! کنم فلش این جوانک را. با تعجب به صفحه لبتاب خیره شده بود گویی دارم سازمان جاسوسی آمریکا را هک می کنم!!!

- چیکار دارید می کنید؟ ببخشید؟ من قبلا با رایانه خودم ویروس زدایی می کردم یک صفحه آبی بود آخه مال شما سیاهه!؟

و باز با کمال میل برایش توضیح می دهم تمامی فرایند را. و اینکه مکالمه چند دقیقه ای مان چقدر شیرین بود برای من( و لابد برای او نیز هم...)

فلش را ایجکت می کنم و تحویلش میدهم. حالت صورتش تغییر کرده گل از گلش شکفته، چهره درهمش حال کاملا خندان است.

+ بفرمایید، اما یک سوال؟ "ویروس زدایی" کلمه درستی هست؟

- اوه بله من رشته ام ادبیات است، داشجو ترم ششم. ما باید یاد بگیریم همیشه فارسی را پاس بداریم.!!!

+ بله، اینکه صد البته، اما می دانید ویروس هم کلمه خارجیست؟ من دانشجو محیط زیست هستم ما تو رشتمون به این فرایند ( فرایند از بین بردن ویروس و میکروب!!!) می گیم "گند زدایی"!!! و در واقع الآن من فلشتون رو گند زدای کردم!

قهقه ای سر می دهد، من هم پا به پایش می خندم.

- سپاسگذار مهندس مهربان. لطف نمودید در حق این بنده کم تجربه در اینن امورات.

- خواهش می کنم. دوست عزیز انجام وظیفه بود. لذت بردم از مکالمه با شما. موفق باشید.

و می رود.

 و لبخندی به لب دارد.

من نیز هم... 


"آقاگل"

3-4-94