۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «از صبا تا نیما» ثبت شده است

چاپ و چاپخانه- دوران بیداری!

  • آقاگل ‌‌
  • يكشنبه ۲۰ فروردين ۹۶
  • ۱۷ نظر

شاردن جهانگرد فرانسوی(1623-1713م) که در زمان شاه سلیمان صفوی به ایران آمده، در سیاحتنامه‌ی خود گوید: "ایرانیان اشتیاق وافری دارند که صنایع چاپ در کشورشان پدید آید و به فواید و ضرورت آن کاملاً پی برده‌اند، معهذا کسی پیدا نمی‌شود که چاپخانه به وجود آورد. برادر وزیر دربار، که یک شخص بسیار عالم و مقرب حضور شاهنشاه است، در سال 1087ه ق می‌خواست با من قرار و مداری بگذارد تا کارگرانی به ایران آیند و این فن ظریف را به ایشان بیاموزند. مشارالیه کتاب‌های عربی و فارسی چاپی را که برایش برده بودم، به نظر اعلیحضرت همایونی رسانید، با این پیشنهاد موافقت حاصل شد. ولی وقتی که مسئله پرداخت پول به میان آمد، هرچه رشته بود پنبه گشت!"


نزدیک به یک قرن و نیم از زمان شاردن گذشت و ایرانیان اقدامی در تأسیس چاپخانه نکردند. تا آنکه در زمان پادشاهی فتحعلی شاه و به همت عباس میرزای ولیعهد چند تن از ایرانیان این فن را در اروپا آموختند و دستگاه چاپ حروفی(سربی) و بعد چاپ سنگی را به ایران آوردند.


اختراع دستگاه چاپ توسط یوهان گوتنبرگ آلمانی در سال 1453م

در پایان قرن پانزدهم بیش از 200 چاپخانه در اروپا وجود داشت.

اختراع دستگاه چاپ سنگی در سال 1796م

ورود دستگاه چاپ به ایران در سال 1233 ه ق (1817م)


+همینطور که الآن انرژی‌های نو و تجدید پذیر علم روز دنیا محسوب می‌شه. و چند سال قبل انرژی هسته‌ای یا سفر به فضا علم روز محسوب می‌شد یا چندین سال قبلتر داشتن قطار و راه آهن علم روز بود. اون سال‌ها صنعت چاپ علم روز محسوب می‌شد. اینکه یک قرن و نیم از دنیا عقب بودیم و ادعای کشور گشایی مون هم می‌شده جالب توجه بود. 


++تاریخچه چاپ و دستگاه‌های چاپ خیلی جالب بود. 

از صبا تا نیما - تاریخ 150سال ادب فارسی، کتابی که باید خواند.

  • آقاگل ‌‌
  • يكشنبه ۶ فروردين ۹۶
  • ۴ نظر
از آنجا که گفته‌اند زکات علم آموختن آن است و نیز گفته‌اند یکی از بهترین راه های یادگیری توضیح دادن آن علم برای دیگران باشد. حال که کتاب "از صبا تا نیما" را می‌خوانم، قصد دارم نکات مهم و چکیده مطالبش را اینجا به اشتراک بگذارم، به همان دو دلیلی که در بالا گفتم.

اگر دوست داشتید همراهی کنید. وگرنه که ایرادی نیست. یاعلی. 

متن:

وضعیت شعر و ادب فارسی، در زمان سلطنت حکومت صفویه و آغاز سبک هندی:
 
اسکندر بیگ ترکمان در شرح حال شاه طهماسب صفوی می‌گوید: در اوایل حال، حضرت خاقانی جنت کرمانی را توجه تمام به حال این طبقه(شعرا و ادبا) بود... و در اواخر ایام حیات، که در امر معروف و نهی منکر مبالغه عظیم می‌فرمودند، چون این طبقه علیه را وسیع المشرب شمرده از صلحا و زمره اتقیا نمی‌دانستند، زیاده توجهی به حال ایشان نمی‌فرمودند، و راه گذرانیدن قطعه و قصیده نمی دادند.
مولانا محتشم کاشانی قصیده‌ای غرا در مدح آن حضرت و قصیده‌ای دیگر در مدح مخدره‌ی زمان، شهزاد پریخان خانم به نظم آورده از کاشان فرستاده بود، به وسیله شهزاد مذکور معروض گشت. شاه جنت مکان فرمودند که : "من راضی نیستم که شعرا زبان به مدح و ثنای من آلایند، قصاید در شأن شاه ولایت و ائمه معصومین (ع) بگویند. صله، اول از ارواح مقدسه‌ی حضرات و بعد از آن از ما توقع نمایند. زیرا که به فکر دقیق معانی بلند و استعاره های دور از کار در رشته‌ی بلاغت در آورده به ملوک نسبت می‌دهند که به مضمون در اکذب اوست. احسن او اکثر در موضع خود نیست. اما اگر به حضرات مقدسات نسبت نمایند، شأن معالی نشان ایشان بالاتر از آن است که محتمل الوقوع است." غرض که جناب مولانا صله‌ی شعر از جانب اشرف نیافت. - از صبا تا نیما، جلد یک، صفحه 7. در بیان وضعیت ادبا و شعرا در زمان صفویه.

توضیح آنکه در آن زمان پادشاهان صفوی توجه زیادی به شعر و شاعری نداشته شاعران درباری را از خود می‌راندند. که در نتیجه آن شعر از محیط دربار بیرون آمده و به دست عامه مردم افتاد. غزلسراها و مثنوی نویسان از ایران دوری جسته و اغلب به دربار شاهان گورگانی هند روی آوردند. و در نتیجه رفته رفته سبک هندی در ایران رواج یافت. مهم ترین ویژگی‌های سبک هندی آوردن "مضامین بدیع باریک " و "بیان معانی بسیار در لفظ اندک" است. حافظ این عصر ، محمد علی صائب تبریزی است.


بیت:

نرگس از چشم تو دم زد بر دهانش زد صبا
درد دندان دارد اکنون میخورد آب از قلم!

شعر از محمد طاهر غنی کشمیری است، که از اینکه ساقه‌ی نرگس مانند قلم میان تهی است و از زمین آب می‌گیرد و کسی که درد دندان دارد باید با قلم نی آب بخورد، در تشبیه چشم معشوق و رقابت نرگس با آن، و سیلی خوردن وی از دست باد صبا چنین مضمون عجیبی می‌سازد.


بیت:

خوش هوای تازه‌ای دارد دیار نیستی 
ساکنانش جمله یک لا پیرهن خوابیده‌اند!
"کلیم کاشانی"

بیت:

بخیه کفشم اگر دندان نما شد عیب نیست
خنده می‌آرد همی بر هرزه گردی‌های من
"کلیم کاشانی"

بیت:

لقمه افتد ز دهان چون نبود قسمت کس
روزی اره نگر کز بن دندان ریزد!
"واعظ"