۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رادیو وبلاگی ها» ثبت شده است

من به جای تو

  • آقاگل ‌‌
  • چهارشنبه ۷ شهریور ۹۷
  • ۱۴ نظر

در ربیع الاولِ سنۀ دو هزار و هجده میلادیِ مترسکانی، بر تخت خویش جلوس نموئیده، استراحت پیشه ساخته بودیم. کلاغکانی ما را پیوسته باد زدندی و شربت خاکشی طبیعی در جام ریخته و دم به دم دست ما همی‌دادند تا گرمای هوا را با خنکای خاکشی خاموش گردانیم. باری، در همین احوالات بودیم که کلاغکی پیغام‌رسان به درون تخت‌گاه آمدی و اجازه خواست تا کلاغکی پیر که از مزرعۀ جابلقا آمده بود را به حضور بپذیریم. در دم اجازۀ ورود را صادر کردیم و زاغک ساقی را گفتیم:«جامی خاکشی به دست پیر ده تا نفسی تازه کند و حرفش را بزند.» پیر به تخت‌گاه آمدی و گفت: «اولیاحضرتاً مترسک‌الممالکا، نقل و نباتا، کجایی که مملکت جابلقا روی هواست و چندیست زاغکان نه صابونی برای خوردن دارند و نه چیز براقی برای دزدین. همه افسرده شده، گوشه لانه‌ نشسته، غم و غصه‌ همی‌شمارند تا بلکه خوابشان برد.» 

کلاغ پیر این بگفت و ما به فکر فرو همی‌شدیم. جارچی را گفتیم وزیر و وکیل را جار زن تا بیایند. پس بیامدند و به مشورت همی‌نشستیم. سپس چنین حکم بدادیم که: «از مترسک الممالکِ سوزنیِ سمرقندیِ نرسیده به بخارایی به تمام حکام و فرمانداران ایالت‌های جابلقا و جابلسا، چنانچه به ما خبر رسیده، مردم دیارتان سخت ناخوش‌اند و افسرده‌اند و نه صابونی برای خوردن دارند و نه چیزهای براقی برای دزدیدن. فلذا، دستور همی‌دهیم که از امروز که دویمین روز از ربیع‌الاول سنۀ دو هزار و هجده میلادی مترسکانی باشد، هیچ زاغکی حق نداشتی که ناراحت باشد. و حق ندشتی که افسرده باشد. و حق نداشتی که نیمه‌های خالی لیوان را بیند. (حتی اگر کل لیوان خالی هم باشد باز حق ندارد.) و لازم به ذکر است، متخلفین طبق قانون تصویب شده در جلسۀ هیئت دولت مزرعه، به سه سال و پنج ماه و هفت روز و شش ساعت کار اجباری محکوم شدی و باید هر روز کلیۀ کفش‌ها و پادری‌های مزرعه را واکس زده، ریگ‌های مزرعه را شسته، آب‌های اضافی کرت‌ها را هورت کشیده و گندم‌های مزرعه را بشمارد. همچنین اگر دوباره گزارشاتی از این دست به دربار ملوکانۀ ما رسد گوش همۀ‌تان را خواهیم کشانید. والسّلام»

چون حکم همایونی انشاء شد، جارچی باشی را که زاغکی خوش‌الحان باشد گفتیم: «سریعاً تیمی خوش‌حنجره حاضر نمای، و حکم ما را در سرتاسر مزارع و ممالک جار زن تا صدای حکم همایونی ما به تمام ممالک برسد.»

سپس کلاغ پیر را نوازش کرده، چند کیسه صابون از ذخایر ارزی به وی هدیه دادیم و گفتیم: «رو که مشکلات به زودی حل همی‌شود.» و بعد جام خاکشی را یکباره هورت کشیدیم تا جگر همایونی‌مان حال بیاید.



س.ن: من به جای تو یا به عبارتی بهتر، من به جای مترسک مهربانی که دلمان برایش تنگ است و جای خالیش حسابی حس می‌شود. امیدوارم هرجایی هست سرش سبز، دماغش چاق و حالش خوب خوب باشد.

به رسم چالش‌های پیشین دعوت می‌کنم از وبلاگ آرزوهای نجیب و گندوم‌

چالش خبرنگارشو

  • آقاگل ‌‌
  • چهارشنبه ۷ تیر ۹۶
  • ۲۲ نظر

آهای شماهایی که می‌گفتید کنکور داریم(روایت داریم یک هفته قبل کنکور نباید درس خوندا، باید فقط استراحت کرد.)؛


آهای شماهایی که می‌گفتید فصل فصلِ امتحاناته؛


آهای شماهایی که می‌گفتید ماه رمضونه؛


آهای شماهایی که از وقت فراخوان گله می‌کردید؛


فراخوان(گفتن نگین چالش ولی شما همون بخونین چالش.) خبرنگار شو تا پانزده تیر تمدید شد!


حالا ببینم کی باز بهونه می‌تراشه برای اینکه شرکت نکنه! (#قانون_کلت!)


توضیح اضافه نمیدم، فقط اینکه این فراخوان یا همون چالش فقط و فقط هدفش شادسازی فضای وبلاگستان بوده و اصلاً کل ماهیت رادیوبلاگی ها تولید محتواست برای همه وبلاگ نویس ها. و هدفش هم توسعه وبلاگ نویسی بوده و هست. هیچ پشتوانه ای هم جز حمایت معنوی خواننده‌هاش نداره، پس ازمون حمایت کنید.


الآن هم اگه این چالش رو برنامه ریزی کردیم به دو دلیل بوده. یکی اینکه انتقادای خواننده‌ها و شنونده‌ها کم و بیش به گوشمون می‌رسید. برای همین هم بود که حس می‌کردیم بخش خبر با افت مواجه شده. پس خواستیم با این چالش نظر و نحوه اجرای دیگر دوستانمون رو ببینیم و بفهمیم مشکل از کجاست. و دلیل دوم هم این بود تا دوستایی که توانایی همکاری و همراهی با رادیو رو دارن شناسایی کنیم و ازشون دعوت کنیم که بیان و در کنار ما و همراه ما باشن. شرایط همکاری با رادیو فقط یک مورده. باید وبلاگنویس باشی! که همه شماها خب هستین. خیلی از ماها تا قبل از رادیو اصلا نمی‌دونستیم طنز چیه! ولی وقتی موقعیتش پیش اومد خب اومدیم توی گود. پس نگید بلد نیستم و نمی‌تونیم و سخته و فلان و بهمان، حالا که گود آماده است پس بی تعارف وارد گود بشید و هر وبلاگی که دوست دارید رو سوژه کنید(اگه گفتیم ترجیحاً وبلاگ بچه‌های رادیو برا این بوده که بعد مشکلی پیش نیاد بین سوژه و خبرنویس، ولی اگر دوست دارید دوستای خودتون رو سوژه کنید مانعی وجود نداره.) داشتم چی می‌گفتم؟ آهان! بی تعارف وارد گود بشید و هر وبلاگی رو دوست دارید سوژه کنید و به سادگی آب خوردن و با چند دقیقه وقت گذاشتن یک خبر از دل سوژه در بیارین. یقین دارم که خیلی‌هاتون از ما هم بهترید. هم توی بخش خبرنویسی هم گویندگی. پس یک یاعلی بگید و دست به قلم بشید. غرغر هم نکنید که با قانون کلت طرفید! بازهم میل خودتون.




س.ن: 


از اونجایی که گفتم فراخوان مون ماهیت چالشی داره و اصول هر چالش از قدیم الایام این بوده که چند نفر رو به چالش دعوت کنی، پس در ابتدا هرکسی این متن رو می‌خونه دعوته، و در قدم دوم از ده وبلاگنویس به طور ویژه تر دعوت می‌کنم:


+علی گوهری 

+خور شید

+زاویه زیست

+واران

+مرد بارانی

+گندوم

+آرزوهای نجیب

+آچالیا

+هلما

+حریری به رنگ آبان


گلی خوشگلی گلی دلبری و آقاگلی که رصد شد!

  • آقاگل ‌‌
  • جمعه ۲۹ مرداد ۹۵
  • ۱۷ نظر

امان از دست این بچه های با صفای رادیو بلاگی ها :)))


من دیگه توضیحی نمیدم بشنوید اخبار رادیوبلاگی های شماره 10 را.


 

 گلی خوشگلی گلی دلبری گلی از همه زیباتری
گلی واسه من گلی واسه عشق گلی از همه مغرور تری!


فقط من مورد آخر رو شدیدا تکذیب میکنم! این بنده نگارنده یک عدد آقاگل نامغرورم:دی

+تک بیت های بی مخاطب به روز شد! (بعضی شعرها البته همچین تک بیت هم نبودند:دی)
++آقاگل جان بیا با هم دوست بشیم. بیا.

اندر تفاسیر تنها رادیوی بلاگستان

  • آقاگل ‌‌
  • شنبه ۱۹ تیر ۹۵
  • ۱۵ نظر

اول: اینکه عده ای از دل همین بلاگستان به پاخاسته و با تفکری نو دست به دست یکدیگر داده و حرکتی تازه را سازمان دهی کرده اند با اسم رادیوبلاگی ها، الحق جای دست مریزاد دارد.

 تیمی فوق العاده کوشا با اعضایی که هر کدامشان از خوب های همین دنیای مجازی هستند. گروهی که اگرچه بیشترین محبوبیت اخیرش برای بخش خبری روزهای جمعه اش هست. ولی معتقدم نباید از دیگر کارها و فعالیت هایشان هم به راحتی گذشت. در بلاگستانی که به ندرت شاهد پست های فرهنگی و ریشه دار هستیم این رادیو دریچه نور کوچکی است رو به روشنایی بیرون. دریچه ای که امیدوارم روز به روز بهتر و بزرگتر شده و نوید دهنده روزی روشن باشد.


دو: بعنوان یک مخاطب و شنونده البته انتقادها و پیشنهادهایی هم به این دوستان وارد دانسته و می دانم. (معتقدم اگر انتقاد نباشد رشد هر حرکتی خود بخود متوقف می شود!) یکی از انتقادهای بارزم مربوط می شد به زمانی که دوستان فقط در کانال تلگرامی فعالیت می کردند. موضوعی که باعث می شد مخاطب نتواند راحت با کار ارتباط بگیرد. انتقادی که البته بعدها و با راه اندازی وبلاگ تقریبا بر طرف شد. موضوعی که جای بسی امید بود.

 انتقاد دیگر گستردگی کار این دوستان بود. معتقدم با وجود اینکه اعضای تیم فوق العاده تلاش گر هستند باز به خاطر گستردگی فضای مجازی نمی توان همه اتفاقات را رصد کرد. البته و صد البته انتقاد بدون راهکار به زنبور بی عسل ماند! از همین روی به دوستان پیشنهاد میدهم بستری را(مثلا استفاده از همین صفحات مستقل و منو ساز) در وبلاگ فراهم آورند تا مخاطبان اگر مطلب خوبی را دیدند که قابلیت خوانده شدن با صدای عالی دوستان را دارا بود یا اینکه پیش زمینه تبدیل شدن به اخبار طنز را داشت بتوانند در اختیار تیم کاری رادیو قرار دهند. به این شکل هم مشارکت مخاطبان بیشتر خواهد بود و هم مشکل رصد کردن ها تا حدود بسیار زیادی مرتفع می شود. بعلاوه که اگر شخصی انتقاد خاصی داشت هم می تواند در آنجا به راحتی انتقادش را مطرح کند.


سه: نکته سوم نه در رابطه با تیم رادیو بلاگی ها که در ارتباط با ما مخاطبان این رادیو ست. تمام هدف رادیو بلاگی ها و جریان های وابسته اش این است که من مخاطب لحظات خوبی را سپری کنم. و لذت ببرم. پس همان طور که آن ها برای رغم زدن این لحظات خوب تلاش می کنند من مخاطب هم این وظیفه را دارم تا از این دوستان حمایت کنم. و نباید فراموش کرد هر کار فرهنگی بدون حمایت مخاطبانش قطعا با شکست مواجه خواهد شد. پس از شما دوستان خواهش می کنم حمایت خود را از این دوستان اعلام کنید و با رادیویی های بلاگستان همواره در ارتباط باشید. انتقادات و پیشنهادات خودتان را با آن ها در میان بگذارید. و مهم تر از همه باورشان داشته باشید! 

امیدوارم این حرکت فرهنگی در بلاگستان ادامه دار باشد. و امیدوارترم که این حرکت پیش زمینه حرکات بعدی این تیم و دیگر تیم ها شود. با آرزوی توفیق برای یکایک دوستان.



س.ن: مدت ها بود قصد داشتم در مدح این حرکت بنویسم، و افسوس که تا امروز فرصتی دست نداده بود. بسیار خوشحالم که بالاخره این فرصت پیش آمد.

"یا حق"