۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر رضا احسان پور» ثبت شده است

تو که خوزستانی نیستی! جنگ که تموم شد برگشتی سر خونه زندگیت! ولی اون موقع تازه اول بدبختی ما بود...

  • آقاگل ‌‌
  • جمعه ۲۹ بهمن ۹۵
  • ۳۴ نظر


خیام رسید تا به اهواز، سرود :
"از خاک برآمدیم و در خاک شدیم!"


نفس چو در اهواز برآید با هزار و یک تبصره و بند و قانون و غیره صرفاٌ ممد حیات است و مسلماٌ مفرح ذات نیست...!


برای تمامی مادران...

  • آقاگل ‌‌
  • چهارشنبه ۲۹ دی ۹۵
  • ۱۸ نظر

 

مادرم شاعر نیست

در عوض نصف غزل‌های جهان را گفته

شعر را می‌فهمد

مادرم قافیه‌ی لبخند است

وزنِ احساس

ردیفِ بودن

مادرم مثنوی معنوی است

حافظ و سعدی و خیّام و نظامی

اصلاً...

مادرم شعرترین منزوی است

من رباعی هستم

خواهرانم غزل‌اند

پدرم شعر سپید...

صبح، بیدل داریم

با کمی نان و پنیر

ظهر سهراب و عطر ریحان

شب، رهی یا قیصر

 

مادرم شاعر نیست

در عوض نصف غزل‌های جهان را گفته

دفتر شعرش آب

ناشرش آیینه

و محلّ توزیع

خانه‌ی کوچک ما...

 

 

س.ن:

1-شعر بالا پیشکشی باشد به تمامی مادران. اگر دوستش داشتید برای مادرانتان بخوانید.

2- این پست هدیه‌ای است برای تولد یک بلاگر و برای مادرجان بهارشان...

3-حال دیگر تقریبا وارد فردا شده‌ایم. و دیگر امروز نیست. و در واقع فرداست. با این حساب روز پنج شنبه است، پس فاتحه‌ای بخوانید برای شادی مادرجان بهارِ جولیک. و دیگر مادرانی که می‌دانم یک جایی آن بالاها حواسشان به فرزندانشان هست. و فرزندانشان پارتی خوبی آن بالاها دارند.

4- یاد آهنگ مادرانه‌ی خسرو شکیبایی افتادم. می‌گفت: "مادر من مادر من تو یاری و یاور من تو یاری و یاور من..."