- آقاگل
- چهارشنبه ۳۰ فروردين ۹۶
- ۱۹ نظر
🏆 جام اول را آلن راجرز به پرسپولیس هدیه داد. بالاتر از هشت تاج.
تاج تهران بود با تاج نوشهر، رشت، گناباد، مسجدسلیمان، سنندج، اهواز، کهکیلویه.
پس از تعلیق و انحلال شاهین و دارایی، تاج هشت ضلعی از سراسر ایران به فرماندهی سپهبد خسروانی، مقهور سرخهای نو رسیده شود.
راجرز، مبتکر ٤-٣-٣ درایران. سه تای جلو: مثلث رویایی حسین کلانی، همایون بهزادی و صفر ایرانپاک.
پرسپولیس قهرمان، آماده میزبانی جام باشگاههای آسیا میشد اما به خاطر لغو مسابقات، فرصت افتخارآفرینی در آسیا به سادگی از دست رفت.
🏆جام دوم، باز راجرز و این بار بدون شکست. بهترین پرسپولیس تاریخ، فاتح نخستین دوره جام تخت جمشید.
مسابقاتی که شش ماهه به پایان رسید و شامل شش گل تاریخی سرخپوشان در ششمین ماه سال بود.
پرسپولیس از دی ٥٠ تا خرداد ٥٣ به مدت ٨٦٥ روز در لیگ بدون شکست ماند.
رکوردی برقرار در تاریخ فوتبال ایران که در آسیا هم تا ٢١ سال پایدار بود.
🏆جام سوم سال ٥٤. پرسپولیس نایب قهرمانی پارسال را با بیوک وطنخواه ٣٣ ساله جبران کرد.
جوانترین سرمربی قهرمان در تاریخ لیگهای سراسری ایران.
هما جدیترین رقیب بود اما ناصر نورایی هرچه گل زد، هواپیمایی ملی به «پارس شهر» نرسید.
بهرام مودت دروازهبان پرسپولیس در دوره سوم جام تختجمشید ٨٤٢ دقیقه گل نخورد تا رکوردی تاریخی به ثبت برساند.
🏆پرسپولیس بیست سال جام نگرفت اما «جامهای گمشده از ٦٥ تا ٦٩» پرسپولیسِ اعجابانگیز پروین در فوتبالی که لیگ سراسری نداشت را نباید نادیده انگاشت. پنج قهرمانی متوالی در جام باشگاههای تهران که مهمترین لیگ کشور بود.
جام چهارم را سال ٧٤ استانکو گرفت، دومین خارجی بعد از راجرز که پرسپولیس را قهرمان کرد.
برف ریخته بود روی پیست دوومیدانی، استانکو شال گردن قرمزش را در هوا چرخاند. برای هواداران، تصویرى عجیب و بی سابقه که محال بود از پروین ببینند.
🏆 جام پنجم. سال ٧٥ و باز استانکو. باز بهمن دوم شد و رفت به بایگانى تاریخ.
سرنوشت مشترک تمام تیمهای ناگهانی و بی ریشه.
🏆علی پروین و جام ششم. سال ١٣٧٨ بود و اختلاف ١٢ امتیازی با استقلال.
تکرار رکورد بی شکستی توسط پرسپولیس با سرمربیگری پروین در ٤٣ بازی رسمی جام حذفی، لیگ کشور و جام باشگاههای آسیا.
در بردهای پیدرپی هم پرسپولیس در فصل ۷۷ لیگ آزادگان با ۱۴ برد متوالی، رکورد دیگرى زد.
🏆سال ٧٩ شعار پروینِ بکنبائر. جام هفتم و اختلاف هفت امتیازی.
🏆جام هشتم؛ اولین قهرمان لیگ تخت جمشید، اولین قهرمان لیگ برتر هم شد.
سال ٨١ بود و باز بالاتر از استقلال. سومین قهرمانی متوالی. آبیپوشان به رکورد نایب قهرمانیشان افزودند.
این چهارمین جام بود در پنج دوره! آن یک دوره هم پرسپولیس در لیگ ٧٦ شرکت نکرد.
چون با ١٤ ملی پوش با توجه به اردوهای طولانی، با تقاضاى فدراسیون کنار کشید تا خود را فدای صعود تاریخی تیم ملی به جام جهانی ١٩٩٨ کند.
پروین به رکورد سه قهرمانی در لیگ سراسری رسید. او سه جام حذفی گرفته و در زمان بازیگری نیز سه بار قهرمان لیگ شده. تیم را به قهرمانی آسیا رسانده و با احتساب جامهای دهه شصت که لیگ سراسری نداشتیم، به عنوان بازیکن و مربی، سلطان جامدار تاریخ فوتبال ایران لقب گرفته.
🏆جام نهم سال ٨٧ با افشین امپراتور. تیمی که با کسر شش امتیاز قهرمان شد. (همون دقیقه 96 قهرمان لیگ عوض میشه معروف)
🏆جام دهم. برانکو ایوانکوویچ دومین کروات و سومین خارجی که ارتش سرخ را به قهرمانی میرساند. با مدیریت طاهری که مهمترین خصیصهاش، پرهیز از خودنمایی و حاشیهسازی، همچنین تزریق آرامش به تیم و نیمکتى است که چندسال با مدیران خودنما از آرامش بی بهره بود و لطمه خورد.
یادی هم کنیم از زندهیاد محمد عبده. نه خودش که در غربت درگذشت و نه هیچ یک از اعضای خاندان و خانوادهاش، سهمی از تیم نبردند.
مرحوم عبده از صفر شروع کرد و بنیانگذار باشگاهی شد که پرطرفدارترین تیم ایران است. پسران جسور عبده؛ دهمین جام را به تاریخ باشگاه هدیه کردند.
و یادی کنیم از کاپیتان فقید تیم، زنده یاد هادی نوروزی عزیز، روحت شاد کاپیتان...
برگرفته شده از کانال تلگرامی مهدی رستم پور
من و دل بریدن از تو؟!
چه محال خنده داری!
س.ن:
1-فوتبال بازی سادهای است که در آن بیست و دو نفر نود دقیقه به دنبال توپ میدوند و نهایتاٌ پرسپولیس برنده است!
2-"زندگی و دیگر هیچ، بخشی از عنوان کتاب مشهور اوریانا فالاچی است، معادل واژه زندگی در این نام زیبا برای من فوتبال است. فوتبال یعنی زندگی. روزی که یک اتفاق فوتبالی نیافتد، معنای یک روز نافرجام را دارد. انگار خورشید مثل همیشه غروب نمی کند.
4- نیمه اول. یکی زدیم. خیلی قشنگ هم زدیم. ولی سه تا هم خوردیم و خیلی بد هم خوردیم. نبود کمال کامیابی نیا و احمدزاده ای که دفاع چپ پرسپولیس رو کرده بود اتوبان تهران-کاشان.
ولی این هیچی هیچی از ارزش های تیم قهرمان کم نمیکنه. ^_^
5-نیمه دوم، بازی فیزیکی و درگیرانه استقلال، دفاع اتوبوسی، خب انتظارش هم میرفت. با این حال اگر آقای گل کمی دقت داشت میتونست نتیجه دیگری رقم بخوره. باری، سه دو باختیم. ولی این مهم نیست. مهم این بود که جنگیدیم، تلاش کردیم، و مهم تر، قشنگ و جوانمردانه بازی کردیم.
مبارک استقلالیها!
6-#کامنتدونی
میشل پلاتینی:
"تیمهای بزرگ با کسب جام خوشحالی میکنند و تیمهای کوچک با شکست دادن تیمهای بزرگ!"
فاصله شکست و پیروزی فاصله بین رفتن و ماندن است!
قهرمانها همواره رفتن را انتخاب میکنند.
س.ن:
فوتبال بازی سادهای است که در آن بیست و دو نفر نود دقیقه به دنبال توپ میدوند و نهایتاٌ چاقها برنده میشوند!(+)
در آیین باستانی ژاپن(شینتو) لغتیست به نام "کامیکازه" که در لغت به معنای "باد الهی" است. در جنگ جهانی دوم زمانی که خلبانان نیروی هوایی ارتش میدیدند که چیزی جز مرگ در انتظارشان نیست. با انجام حملات انتحاری، خود را به ناوهای دریایی متفقین میکوبیدند تا به شکلی افتخارآمیز و در راه وطن جانشان را هدیه کنند. بعدها این جانفشانیها در فرهنگ ژاپن به "عملیات کامیکازه" معروف شد.
خب راستش نه من کارشناس جنگ جهانی دوم هستم! و نه رویکرد این وبلاگ بررسی مباحث تاریخی قرن بیستم است. ولیکن امشب که فینال جام باشگاههای جهان بود و تیمی از ژاپن رودرروی تیم افسانهای رئالمادرید قرار گرفته بود. یاد این داستان افتادم. قبل از آغاز بازی اگر همه مفسران ورزشی را جمع میکردید و نظرشان را میپرسیدید. هیچ یک شانسی برای تیم ژاپنی قائل نبود و کاشیما یک تیم از پیش بازنده بود. اما، خود را نباخت! ژاپنیها هرچه در توان داشتند گذاشتند و با اینکه در نهایت در وقتهای اضافه برابر اسپانیاییها تسلیم شدند با این حال مطمئنن در تاریخ ژاپن جاودانه ماندند. حالا 18دسامبر 2016، همانند می 1943 برای همیشه در ذهن مردم ژاپن خواهد ماند.
شکست، زمانی که تمام توانتان را به کار بگیرید؛ زمانی که در عین شایستگی و احترام اتفاق بیافتد؛ همان مقدمه پیروزی است!
صبحتون رو با یک خبر خوش آغاز کنید :)
باور نکردنی بود.
برزیل، تیم رنکیگ اول فیفا در فوتسال رو امشب موفق شدیم در آوردگاه جام جهانی فوتسال شکست بدیم!
تیمی که هرگز نتونسته بودیم ببریم.
ولی اینبار بردیم!
زیبا هم بردیم.
سه یک عقب بودیم. ولی بچه ها کاری کردند کارستان. بازی سه-سه شد و به وقت اضافه رفت.
در وقت اضافه هم برزیل خیلی سعی کرد که بازی رو برنده بشه. حتی با حرکت فالکائوی معروف به گل هم رسیدند. ولی باز این محمد کشاورز ما بود که بازی رو چهار-چهار مساوی کرد. تا کار در ضربات پنالتی دنبال بشه.
ضرباتی که برای ما فوق العاده خوب رقم خورد و شانس اینبار با ما یار بود تا توپ برزیلیها به تیرک دروازه بخوره و این تیم ما باشه که در ضربات پنالتی سه-دو برنده بشه. ایران 4(3) - برزیل 4(2)؛
عالی بود!
عالی.
چسبید.
ما تیمی بودیم که به سختی از گروهش بالا اومده بود! ولی امشب ثابت کردیم اگه بخوایم میتونیم.
+امروز هم که الکلاسیکوی وطنی (پرسپولیس-سپاهان) رو با دو گل آقای گل و یک گل آقای پاس گل مون بردیم. ^_^
++عنوان، به یاد سجاد افشاریان(جریان خاطره بازی فجر شیراز با نفت آبادان. اول بازی آبادانیها شعار میدادن آبادان برزیلته! آبادان برزیلته! وسط بازی وقتی گل خوردن شیرازیها شعار میدادن ایتو ایتو برزیلته؟ ایتو ایتو برزیلته! )
در شمال، در شهر رودسر پا به این دنیا گذاشت. وقتی وارد مدرسه شد به خاطر قد و قامتش مورد تمسخر دیگر دانش آموزها قرار میگرفت. والدین دیگر بچهها آنها را از دوستی با وی بر حذر میداشتند و خواستار اخراج او از مدرسه بودند. کلاس دوم راهنمایی بود که رفته رفته بر اثر همین بی مهریها علاقهاش به مدرسه را از دست داد و درس و مدرسه را رها کرد. و به کارگری و شاگردی در مغازهها پرداخت. در سن 16 سالگی بر اثر سقوط از روی دوچرخه آسیب دید. و خانه نشین شد. درآن سالها 190 سانتیمتر قد داشت. روز به روز از زندگی ناامیدتر شد. از حرف هایی که مردم کوچه و بازار به او میزدند، تا طعنه و کنایه هم سن و سالهایش.
هفت سال خانه نشینی! هفت سال گوشه نشین شد. هفت سال تمام زندگی برای مرتضی مفهومی نداشت!
تا روزی که در برنامه ماه عسل حضور پیدا کرد. از آرزوهایش گفت. از آرزوی دیدار با ورزشکار مورد علاقه اش علی کریمی، و اینکه بتواند روزی به بازی بسکتبال بپردازد. آرزویی که خیلی زود برآورده شد. همان روز علی آقای کریمی به دیدار مرتضی رفت.
مرتضی به ورزش هم روی آورد. ولی نه بسکتبال. والیبال نشسته شد منشأ درخشش مرتضی. سال 94 به تیم والیبال نشسته ثامن الحجج سبزوار پیوست و یک سال بعد همراه با تیم ملی راهی رقابت های پار المپیک شد. مرتضی مهرزاد مرد دو متر و نیمی ایران. حالا قهرمان ماست. و دارنده مدال طلای پار المپیک یورو و ارزشمندترین بازیکن این رقابتها. حالا همه رسانههای جهان از مرتضی مهرزاد ما نوشتهاند و مینویسند. و کمتر کسی است که اسم او را نشنیده باشد.
اما...
راستش...
چه خوب که نمیدانند ما در این سالها چه به سرش آوردیم...
مجبور به ترک تحصیلش کردیم...
باعث خانه نشینیش شدیم...
منزویش کردیم و برایش القاب زشت و زننده برگزیدیم.
چه خوب که نمی دانند!
کاش از این پس حواسمان باشد.
پار المپیک با همه قشنگیهایش. با همه حوادث شاد و ناراحت کننده اش تمام شد.
ولی ای کاش از این پار المپیک درس بگیریم. درس بگیریم تا از این پس نگاهمان به مرتضی مهرزادهای وطنمان را اصلاح کنیم.
و باور داشته باشیم که "انسان ها به تواناییهایشان شناخته میشوند! نه ناتواناییها"