الهی!

امشب چه توانم گفت؟

جز آنکه قرآن به سر گیرم و به حال نزار خود گریه کنم...

مهربانا!

چاه ز کجا بیاورم در قرن بیست و یک؟

و چه بگویم که خودت بهتر از من از ان آگاه نباشی؟

جز اینکه مرا هزار امید هست و هر هزارش تویی...




این جزر و  مد چیست که تا ماه می رود؟

دریای درد کیست که درچاه می رود؟


این سان که چرخ می گذرد بر مدار شوم 

بیم خسوف  وتیرگی  ماه می رود


گویی که چرخ بوی خطر را شنیده است

یک لحظه مکث کرده، به اکراه می رود


آبستن عزای عظیمی است، کاین چنین

آسیمه سر نسیم سحرگاه می رود


امشب فرو فتاده مگر ماه از آسمان 

یا آفتاب روی زمین راه می رود؟


در کوچه های کوفه صدای عبور کیست؟

گویا دلی به مقصد دلخواه می رود


دارد سر شکافتن فرق آفتاب 

آن سایه ای که در دل شب راه می رود...