- آقاگل
- يكشنبه ۱۹ دی ۹۵
و چای دغدغه‌ی عاشقانه‌ی خوبی است
برای با تو نشستن بهانه‌ی خوبی است...
نظرات (۱۸)
رفیعه رجعتی
- يكشنبه ۱۹ دی ۹۵
- ۱۶:۳۸
مامانم اون دفعه بهم گفت :" رفی! بیا چای تازه دم" :)
:))
برای با شما نشستن پس بهانه خوبی بوده! :دی
قاسم صفایی نژاد
- يكشنبه ۱۹ دی ۹۵
- ۱۷:۵۲
چای کلا خوبه
من باب چایی یک بار نوشتم : از خواب چو برخیزم اول تو به یاد آیی :)
واران :)
- يكشنبه ۱۹ دی ۹۵
- ۱۷:۵۳
عکس تکراری ولی زیبا :)
شعر هم عالی
ممنونم
+
ولی دیگه 99% مطمنم خبری هست آقاگل :)
مبارکه پیشاپیش :)(گل )
قبلا گذاشته بودم یعنی؟
نذاشته بودما!
.
خواهش.
.
+ دوتا پیرمرد پیرزن نشستن کنار هم چایی میخوردن من خبریم هست؟ :|
گربهه به کبوتره نگاه میکرد رو هم نسبت دادین به ما باز! :/
یا فاطمة الزهراء
- يكشنبه ۱۹ دی ۹۵
- ۱۸:۰۸
کی شیرینی میخوریم ما؟ ^_^
شما که همین الان وبتون بودم که. پدرتون دو جعبه بزرگ شیرینی گرفته بود براتون! :))
پرستو
- يكشنبه ۱۹ دی ۹۵
- ۱۸:۲۷
برای با «او» نشستن که بهانه نمیخواد :( یعنی نمی خواست :(
آره نمیخواست.
ولی خب دنیا محل گذره دیگه.
یک روز هست و یک روز دیگه نیست....
:(
gandom baanoo
- يكشنبه ۱۹ دی ۹۵
- ۱۸:۳۰
منم دیگه کم‌کم دارم فک میکنم خبریه آقاگل!!!! آستینامو بالا بزنم دیگه؟!! :))
مگه میخوای ظرف بشوری؟ :))
البته الان فصل سرماست آستینارو بزنید بالا سردتون میشه مجبور میشید بخاری هارو زیاد کنید بعد گاز زیاد مصرف میشه و با توجه به اینکه قرارداد گازی با کشور ترکمنستان لغو شده دوستان تبریزی از این نعمت الهی محروم میمونند و سرمای سختی رو باید تحمل کنند! بازهم میل خودت :)
خانومی ...
- يكشنبه ۱۹ دی ۹۵
- ۱۸:۴۴
آخی ...
خیلی قشنگ بود ..
پاشم برم چای بریزم ^_^
:))
چایی بریزید با هم بخورید.
نوش جان.
نیمه سیب سقراطی
- يكشنبه ۱۹ دی ۹۵
- ۲۱:۰۷
کلا چایی خوبه ، تنها ، با یار ، بی یار ، لیوانی ، با نبات ، با قند ، دارچینی ، لیمویی و غیره :دی
با هل یا با زنجبیل حتی :))
اصلا شعر گفته از خواب چو برخیزم اول تو بیاد آیی چایی!
یا فاطمة الزهراء
- يكشنبه ۱۹ دی ۹۵
- ۲۱:۲۷
آقاااا اون دو جعبه شیرینی به کنار شما کی شیرینی میدی؟
من ان شالله به زودی فقط میتونم شیرینی فارق التحصیلیم رو بدم! :))
بعد هم مثل متر برم سربازی! تا دو سال دیگه.
mahya B.m
- يكشنبه ۱۹ دی ۹۵
- ۲۲:۱۶
خیلی قشنگه.آرزو میکنم همه جوونایی که ازدواج کردن همیشه عااااااشقانه زندگی کنن تا زمان مرگ...
و آرزو میکنم که تموم مجردها با فردی ازدواج کنن که انسان باشه و عمری پای هم بمونن💖💖
:))
آمین.
ر. باران
- يكشنبه ۱۹ دی ۹۵
- ۲۳:۲۹
پ.ن.1
آهای همسفر شعرهای پاییزی
در استکان غزل چای گرم می ریزی؟
پ.ن.2
چای مینوشم که با غفلت فراموشت کنم
چای مینوشم ولی از اشک فنجان پر شدست!
آهای همسفر شعرهای پاییزی
در استکان غزل چای گرم می ریزی؟
پ.ن.2
چای مینوشم که با غفلت فراموشت کنم
چای مینوشم ولی از اشک فنجان پر شدست!
اولی خوب بود.
ولی خدایی دومی به تصویر نمیاد.
اینا کجا از اشک فنجانشون پر شده؟ :))
پـامـ ـوک
- دوشنبه ۲۰ دی ۹۵
- ۰۰:۰۱
نه. چایی نه. چرا من اصلا با این مایع قرمز تیره حال نمی کنم؟
شما قهوه بزن! :دی
واران :)
- دوشنبه ۲۰ دی ۹۵
- ۰۱:۳۴
سلام
نه قبلا یه جای دیگه ای این عکسو دیده بودم :)
+
تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها و عکس نذارند بعضی ها :)
سلام.
خب طبیعتا منم از یک جایی عکس رو دیدم دیگه:دی
.
.
+اومدم یک چیزی بگم منصرف شدم. :))
بالاخره احترام بزرگتر واجبه بر ما.
آخرین مطالب
- برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را
- برای تمام کلاه ایمنیها
- یک مهمانی سه نفره
- هفتۀ کتاب و کتابخوانی اینترنتی
- از فلفلی تا آتش بدون دود | یادداشت مناسبتی هفتۀ کتابخوانی
- در ستایش روزانه نویسی
- دیگر حوصلهمان از این زندگی سر رفته
- چهل و یکم- حمید بابایی
- نقدی به جامعهای که سالهاست گرفتار نژادپرستی است
- برای خدایان احتمالی فوتبال
موضوعات
-
خودنوشت نگاری
(۴۷۹)
- طنزنگاری (۲۴)
-
شعر نگاری
(۲۳۷)
- فوتولوگ نگاری (۱۹)
- داستان کوتاه (۳۵)
-
کتاب نگاری
(۱۵۹)
- تذکرة الأولیاء (۳۷)
- شاهنامه نگاری (۱۳)
- عکس نگاری (۴۳)
- ورزش نگاری (۳۰)
- فوتبال نگاری (۶۰)
-
مذهب نگاری
(۱۶۱)
- عاشورا (۱۸)
-
رمضانیه
(۱۳۴)
- سی سحر سی دقیقه با کتاب (۲۷)
- مناجات سحرگاهی (۲۷)
- آهنگ نگاری (۴۲)
- فیلم نگاری (۲۲)
-
وبلاگ نگاری
(۷۲)
- مهمان نگاری (۲)
- سفرنامه نگاری (۷)