- آقاگل
- چهارشنبه ۲۰ ارديبهشت ۹۶
طنز اندر یک:
چند روز پیش یکی از اقوام دورمان فوت کرد، روز ترحیم اعلامیههایش را بر دیوار مسجد دیدم، نوشته بود "با کمال تأسف کربلایی لاادری همایونی به لقاء الله پیوست." راستش شک ندارم اگر آن مرحوم به لقاء الله پیوسته باشد(ان شالله) اتفاقاً بسی شاد و شاکر است. پس دیگر نوشتن این با کمال تأسف چیست؟ مگر این نیست که اغلب ما ایرانیها(نزدیک 98درصدمان لااقل) موقع جدا شدن از یکدیگر میگوییم: "خدا حافظتان" یا "در امان خدا" یا اگر بخواهیم عربی دانیمان را به رخ بکشیم میگوییم، "فی امان الله" آیا این نیست که امان خدا بهترین امان است و لااقل مومنان و مسلمانان دقیقاً خواهان آن هستند؟ چگونه است که اینجا این حرف را میگوییم و آنجا مینویسیم در کمال تأسف؟ آیا روح مرحوم حق ندارد دلش از دست ورثه خون باشد که چرا نوشتهاند "در کمال تأسف به لقاء الله پیوست؟"
طنز اندر دو:
در رابطه با انتخابات چند روز پیش قول داده بودم اگر پرسپولیس بازی را برد و به مرحله بعد صعود کرد حتماً در انتخابات شرکت کنم.(سطح دغدغه ما تا همین قدر میرسد! مقصر ما نیستیم.) راستش حالا مثل زرافه در شاخ و برگ درخت گیر کردهام. نمیدانم باید به چه کسی رأی دهم. چه میشد اگر سایت دیجیکالا که ماشالله همه چیز هم دارد بیاید کاندیداهای ریاست جمهوری را هم موجود کند؟ بلکه برویم گزینه مقایسهاش را بزنیم و امکانات هر کاندیدا را نسبت به دیگری بسنجیم بلکه به یک نتیجهی معقولانهای رسیدیم! وگرنه از این وعده و وعیدها و مناظرات که آبی گرم نمیشود.
طنز اندر سه:
اگر سوالتان این است که این روزها این بنده نگارنده به چه کاری مشغول است باید بگویم به مسافرکشی علمی! و اگر سوالتان این است که مسافرکشی علمی چیست؟ باید بگویم کلمهای است که به تازگی به دایره لغات زبان و ادبیات فارسی افزوده شده برای توضیحات بیشتر ارجاعتان میدهم به استاد بهاءالدین خرمشاهی و مقالهای که با همین نام سالها پیش نوشته و در نشریه گل آقای مرحوم به طبع رسیده بود. پس زحمت یافتنش با خودتان!
طنز اندر چهار
این مسی ایرانی را دیدهاید؟(اگر ندیدهاید خودتان گوگل کنید) همان شخصی که وقتی پدرش یک پیراهن شماره ده بارسلونا برایش خرید تازه فهمید بسیار شبیه مسی آرژانتینی است. البته با چند ده کیلو چربی اضافه! و نبوغی که ندارد. اینکه چرا یک نفر فقط به خاطر شباهت ظاهریاش به یک نفر دیگر اینقدر معروف میشود بماند! اینکه مردم ما دنبال سوژه پروری و قهرمان پروری هستند هم بماند. اما اینکه پلیس گرانقدر کشورمان این فرد را به جرم ایجاد هرج و مرج دستگیر کرده است هم... بماند! اصلاً به ما چه ربطی دارد؟ ما از بچگی خر نداشتیم که بخواهد دم داشته باشد!
طنز اندر پنج
این مورد آخر کمی جدیتر از موارد قبل است (شاید هم خیلی!) جایی میخواندم که از دکتر چمران سوال شد: "دکتر تقوا بالاتر باشد یا تخصص؟" و دکتر پاسخ داد: "تقوا، ولی اگر شخصی تخصص کاری را نداشته باشد و منصبی را بپذیرد قطعا انسان بی تقوایی ست!"
هرگونه برداشت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، هنری و ... از این مورد آخر که احتمالاً تنها حرف حساب این بنده نگارنده در این پست بود با ذکر منبع آزاد است!