- آقاگل
- چهارشنبه ۱۵ آذر ۹۶
چند روز پیش جایی مهمان بودیم و مثل همیشه جمع بچههای قد و نیمقد جمع بود. از دور میدیدم که مشغول بازی «اتل متل توتوله گاو حسن چجوره» هستند. کمی که دقیق شدم شنیدم که دختر میزبان، که نقش رهبر بازی را داشت، شعر مورد اشاره را این شکلی میخواند:
اتل متل توتوله
گاب حسن چجوره
نه شیر داره نه سینه
اوضاع ما همینه
و الخ...
پیش خودم فکر کردم دقیقاً ممکن است چه تغییر ژنتیکیای در گابهای دههی هشتاد اتفاق افتاده باشد که پستان گاب در طول این سالیان به سینهی گاب تبدیل شده باشد؟ چون تا جایی که یادم میآید و از خاطرات کودکی در ذهنم هست، گاب بیچاره فقط چندتایی پستان داشت. عمهی مادر را خوب یادم است که از همان چند پستان، شیر میدوشید. حتی در کارتون هایدی یا دختری در مزرعه هم یادم است که از پستان گاب شیر میدوشیدند و نه از سینهاش.
سوال سختتر البته اینجاست که این وسط تکلیف شعر ایرج میرزا در کتابهای درسی چیست؟ ( مطمئن نیستم شعر ایرج میرزا هنوز سرجایش هست یا نه. زمان ما که بود.) اگر آن زمان شعر ایرج میرزا را این شکلی میخواندیم که:
گویند مرا چو زاد مادر
"پستان" به دهان گرفتن آموخت
از این پس تکلیف چیست؟ چطور بخوانیمش؟ مثلاً بخوانیم:
گویند مرا چو زاد مادر
"سینه" به دهان گرفتن آموخت؟
یا حتی نه، پا فراتر بگذاریم و برای اینکه مشکل را بهطور کلی برطرف کنیم و نگران حال آیندگان هم نباشیم، این شکلی بخوانیمش:
گویند مرا چو زاد مادر
"انگشت" به دهان گرفتن آموخت!
البته اینکه چرا باید وقتی مادر فرزندش را به دنیا میآورد، به او انگشت به دهان گرفتن را هم آموزش بدهد، دیگر ربطی به من ندارد. من قصد دخالت در روابط مادری-فرزندی دیگران ندارم.
+در همین رابطه: بیحیاها