- آقاگل
- شنبه ۸ ارديبهشت ۹۷
چند سالی میشد ک جروبحث میان حیواناتِ جنگل بالا
گرفته بود بهمین سبب جنگل نشینان ب دو گروه تقسیم شده بودند . گروه اول اعتقاد
داشتند ک درقرن بیست ویکم مقامِ سلطانِ جنگل کهنه شده و باید مدیرِی جدید برای
حکومت برحیوانات جنگل انتخاب کرد و از شیر خلع ید بشود .گروه دوم ک طرفدارِ شیر
بودند ، بر ماندنِ شیر وسلطنتش پا فشاری می کردند . .
بالاخره تحولات جهانی و
مدرنیسم باعث شد تا گروه اول حرفشان را ب کُرسی بنشانند و قرار گذاشتند از میان
نامزدهای شاخص ، یکی از حیوانات با رای همه ی ساکنانِ جنگل ب عنوان مُدیر وصاحبِ
اقتدار انتخاب شود .
تعداد زیادی از حیوانات برای
تصّدی این جایگاه مهم نامزد شدند وغوغای انتخابات در جنگل ب راه افتاد . هرکدام از
نامزدها سعی میکرد برای جلب نظر حیوانات بهترین شعارها را ب زبان بیاورد . خر هم
که جزو نامزدها بود فقط یک شعار دو کلمه ای داشت (خرّیتِ محض)
خر با همین دو کلمه شعار از
نامزدها جلوزد وبا رای بالای حیوانات صاحب اختیار و مُدیر جنگل شد !
از آن روز خر ب عنوان جنابِ خر
مفتخرشد و برای تحقق شعارِ خرّیت محض تلاش جدی اش را شروع کرد .
فرمان اول جناب خر جدا کردن
حیوانات دانا و عاقل از سایرین و انتقال آنها ب منطقه ای دور از دسترسِ دیگران بود
. این پروژه ضروری چند ماهی ب طول انجامید . امّا بالاخره حیواناتی ک تفکراتشان
چون سمِ مهلکی میتوانست مانع اجرای شعارِخَرّیتِ محض شود در منطقه ای دور از جنگل
، درون یک چهار دیواری بزرگ محصور شدند .
فرمان دوم جنابِ خر ، در اختیار
گرفتن منابع ثروتِ جنگل بود . ب همین خاطر دستور داد تا دورادورِ برکه ها ،
رودخانه ها ، آبشخورها ومراتع را دیوار کشیدند وبه حیوانات امر کرد فقط روزی یک
بار و آن هم در ساعتِ تعیین شده چـِـرا کنند و آب بنوشند !
سپس سرمست ومغرور از اینکه در
جهت اجرای اهدافِ استراتژیکش گامهای مهم و موفقیت آمیزی برداشته ، تصمیم گرفت گردن
کلفتها را در قدرت وثروت ب دست آمده شریک کند تا خیالش از جانب آنها هم راحت شود ،
پس دستور داد فیل ، کرگدن ، شیر ، ببر و پلنگ را در دستگاهش استخدام کنند ودستشان
را برای ناخُنک زدن ب منابعِ جنگل البته تا حدودی باز بگذارند . در این میان زرافه
با اینکه حیوانی قوی نبود امّا چون ب واسطه ی گردنِ درازش میتوانست ب همه جا سَرَک
بکشد ، از امتیازات ویژه ای مثل چند بار چریدن در روز و آب نوشیدن مُکرّر بهره مند
شد . حیوانات دَرنده بزرگ و کوچک هم برای تسهیل در امر درندگی ، خود را از
هوادارانِ سینه چاک جناب خر معرفی کردند و حزبی گسترده و فراگیر به نام پیش به سوی
خّریتِ محض تشکیل دادند !
سالها ب این منوال گذشت و جنگل
رو ب نابودی گذاشت . حیوانات کوچکتر و ضعیف چشمِ امیدشان ب قویترها بود امّا آنها
چون جایگاه خوبی در سیستم خرّیتِ محض داشتند ، بی اعتنا ب اعتراضِ حیواناتِ
درمانده سرگرمِ زندگی اشرافی خودشان بودند .
پیاله ی عمرِ جنابِ خر پُر شد
و دیگر چیزی ب پایانِ عمرش باقی نمانده بود . حیوانات جنگل با اینکه دلشان از
اوامرش خون بود تصمیم گرفتند نماینده ای برای عیادت و عرضِ حال ب نزدش بفرستند .
لاک پشت ب عنوان ریش سفید و مُعتَمد
حیوانات ب عیادتِ جنابِ خر رفت و ضمن ابلاغِ سلام حیوانات جنگل و درخواست شفا ی
عاجل برای ایشان گفت :
جنابِ خر بنده ی حقیر حامل
پیامی از سوی حیواناتِ جنگل برای جنابعالی هستم .
جناب خر با تکان دادن سر از او
خواست ک حرفش را بزند . لاک پشت در حالیکه از وحشت ب تِتِه پِتِه افتاده بود ، مصیبت هایی
را ک در دوران مُدیریت ایشان بر جنگل وحیواناتش رفت ب عرض شان رساند .
جنابِ خر با تاسف سری تکان داد
و بریده بریده ، جوریکه نفسش به سختی بالا می آمد گفت : من طی این سالها درحال
اجرایِ شعاری بودم ک شما خودتان به آن رای دادید …… خرّیتِ محض
لاک پشت ک جراتش بیشتر شده بود
جواب داد : ولی قربان
جنابِ خر بلافاصله کلامش را قطع کرد وگفت : ولی قربان
چه ؟حتما میخواهی بگویی ک چرا خرّیت کردم . هان ؟
لاک پشت با ترس ولرز سرش را بعلامت
تایید تکان داد . جنابِ خر با صدایی ک گویا از ته چاه بیرون میآمد گفت :
من خر هستم و خرّیت کردم !!
شما چرا اطاعت کردین ؟!!! …….. هنوز جوابش ب انتها نرسیده بود ک ریقِ رحمت را سر
کشید وجان ب جان آفرین تسلیم کرد .
حیوانات جنگل ک تازه ب حُسن
نیتِ جنابِ خر پی برده بودند ، مراسم ترحیم با شکوهی برایش برگزار کردند و یادش را
در تاریخِ جنگل گرامی داشتند .