- آقاگل
- سه شنبه ۹ ارديبهشت ۹۹
قصۀ بهلول نبّاش
گفتند درآی. بهلول درآمد. چون رسول علیهالسلام را چشم بر وی افتاد، او بانگ میکرد که الأمان، الأمان. رسول گفت: «ای بُرنا، نشان دوزخیان در دوزخ با یاد من دادی.» و بگریست و گفت: «بگو تا چه کردی. به خدا شرک آوردی؟» گفت: «نه.» گفت: «خون بهناحق ریختهای؟» گفت: «نه.» گفت: «پس دل با جای آر که هرچه جز این است خدا رحیم است بیامرزد. بگو تا گناه تو چیست.» گفت: «یا رسولالله، گناه من بس بزرگست. زبانم نمیگردد که بگویم.» رسولالله گفت: «گناه تو بزرگتر یا زمین؟» گفت: «گناه من.» گفت: «گناه تو بزرگتر یا هفت آسمان و هفت زمین؟» گفت: «گناه من.» گفت: «گناه تو بزرگتر یا خدای؟» گفت: «نه. خدا بزرگتر از همۀ چیزها.» رسول گفت: «گناه بزرگ را خدای بزرگ آمرزد. بگوی تا گناه تو چیست.» گفت: «فداکَ أبی و اَمی. أنا استَحیی مِنکَ.» رسول گفت: «ای عجب. از رسول خدا شرم میداری و از خدا شرم نداشتی؟» آخر بگفت که چه کردهام. چون بگفت رسول خشم گرفت. گفت: «اِلیکَ عنّی یا فاسق لاتُحرِقی بنارک.»
آن مسکین بازگشت با هزار داغ و حسرت و با دختر گفت که ای دختر، رسول خدا مرا براند. لیکن از خدا نومید نیستم. رَو تو در خانه بنشین و دل از پدر برگیر که پدر تو رفت و دیدار ما با قیامت افتاد. هم انگار که پدرت بمرد.
آنگه روی به بیابان نهاد و در خاک مراغه میکرد و زارزار میگریست و میگفت: «الهی جِئتُکَ تائباً. فَهل من تَوبه بعد النَّدم. هیچ جای قبول هست؟ الهی طَرَدَتَنی رسولُک فأل طَرَدتَنی فاِلی باب مَن أحضُر. الهی گر تو نیامرزی کی آمرزد؟» چندان زاری بکرد که اهل بیابان را عیش تلخ گشت. گفتند: «ای بُرنا. اگر تو جرمی کردهای ما چه جرم کردهایم که عیش برما منخَّص کردی.» او را از بیابان به کوه تاختند و از کوه به دشت؛ و او میان کوه و دشت و بیابان میگشت مدّت هشت ماه.
خدای تعالی وحی فرستاد به توبۀ او. جبرئیل آمد و گفت: «یا محمّد. خدا گفت: خلق را تو آفریدهای یا من؟» رسول گفت: «نه. خداست آفریدگار تو و من و آن همۀ خلق.» گفت: «خلف را توبه تو دهی یا من؟» گفت: «لابل هُو التَّوابُ الرَّحیم.» گفت: «آن بُرنا را که براندی مژدگانی ده به آمرزش من که من او را بیامرزیدم.» و این آیت را بر او خواند که: «وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ یُصِرُّوا عَلَىٰ مَا فَعَلُوا وَهُمْ یَعْلَمُونَ»
* و آنان که اگر کار ناشایسته کنند و یا ظلمی به نفس خویش نمایند خدا را به یاد آرند و از گناه خود (به درگاه خدا) توبه کنند-و کیست جز خدا که گناه خلق را بیامرزد؟-و آنها که اصرار در کار زشت نکنند چون به زشتی معصیت آگاهند.
استَحی: حیا کردن،