- آقاگل
- شنبه ۱۶ اسفند ۹۳
س.ن: بچه که بودم همیشه دوست داشتم یک ساعت شنی داشته باشم. بعد ها دیدم که دارم، دیدم که خودم یک ساعت شنی ام!!!
و دیدم که شن های وجودم یکی یکی داره فرو میریزه.
1
2
3
4
...
20
21
22
و فردا بیست و سومین دونه هم از جمع بالایی ها جدا میشه و رو به پایین سرازیر میشه.
نمیدونم چند تا دونه دیگه داخل این ساعت مونده اما خدا کنه بیهوده تلف نشه.
خدا کنه....