صحنه اولیه: اندر فضای مجازی و در گروهی در تلگرام با نام "شعر و ادب پارسی".

دوستی از در درآمده و از خود به در شده و جهالتش را با جک ها و شر و ورهایش ( حقیقت کلمه ای درخور ادب ایشان در میان فرهنگ لغتم نیافتم)  به نحو کامل به اثبات می رساند.:

یکی از پست های ایشان:

+ اصلأ سیستم پسرا خیلی جالبه کلا ....

- کامنت وارده بنده نگارنده :

- بنده سوال اساسیم اینه!!!!

انجمن آیا مدیر نداره؟

دوست عزیز خب حداقل کمی به اسم انجمن احترام بگزار ما هیچ اصلا برادر من

+اقا گل فکر کنم اسمت باشه مگه من چی گذاشتم که ناراحت شدی؟

و سناریوی از پیش طراحی شده! دوست دیگری با دادن یک سلام به ناگاه اضافه می شود.

*سلام

+سلام

*اینجا تنها چیزی که دیده نمی شه شعر پارسیه.

- نمیدونم بنده گمانم بر این بود که اینجا یک گروه شعر هست البته؟! و نه جک و مطالب ازین دست!!!

+باشه پس شعر میگم

* یه توپ دارم قل قلیه 

+توانا بود هر که دانا بود میازار موری که دانه کش است

+کلنگ از اسمان افتاد و نشکست برو کار کن مگو چبست کار

*بابا شعر هم هر کی داشت بزاره!!!

-نرسان جهل خویش را به ثبوت

که تو سنگین تری به وقت سکوت... ( کامنت وارده بنده حقیر و ترک صحنه مذاکرات!)

+مدیر کجایی این اقا گل داره درس اخلاق میده به من!

*میارار موری که دانه کش است، ن بده!

( و جملاتی که دور از سطح شعور بنده نگارنده و خوانندگان بوده و هست و از گفتنشان شرم دارم.)


باری، پس شد آنچه شد:

aghagol left the group


وای بر من گر کنم با تو نشست

وای بیداری که با نادان نشست...