اندر احوالات این لغت چنانچه پیشینیان گفته و ادیبان نگاشته اند به معنای تولد و زاده شدن است، در این بین جمعی از علما زاده شدن را به تولد حضرت مسیح (ع) نسبت داده و دسته ای نیز آنرا کاملا بی ربط دانسته و گفته اند یلدا به زایش مهر تابان پس از شبی طولانی اشاره دارد. القصه آنچه نمایان است روز آخر پاییز و آغاز فصل سرد زمستان را شب یلدا گفته اند.
شبی که به درازترین شب سال شهره بودی (آنهم تنها با یک دقیقه تفاوت- توضیح از این بنده نگارنده) و گفته اند که در همین شب آفتاب به برج جدی وارد شدی و از همین رو قدما آنرا شبی شوم دانند!
و شهرت این شب چنان است که بارها دستمایه شعرا قرار گرفته و آنان از لحاظ سیاهی، چشم یار و از لحاظ دراز بودنش زلف یار را شبیه یلدا گفته اند. و ایضا شب هجران را که الحق شبی است سیاه تر و درازتر از این شب... :( خوشا شما که شاعری بلدید):

فلمثل سعدی جان چنین گوید در وصف سیاهی و درازی زلف یارش که چو زلف بر صورت اندازد گویی شب یلدا برآمده است!

روز رویش چو برانداخت نقاب از سر زلف 
گویی از روز قیامت شب یلدا برخاست
 
و ایضا این شعر جناب عنصری در وصف سیاهی چشم یار:

نور رایش تیره شب را روز نورانی کند
دود چشمش روز روشن را شب یلدا کند

و اندر احوالات شب هجران سعدی علیه الرحمه چنین گوید:

هنوز با همه دردم امید درمان است 
که آخری بود آخر شبان یلدا را...

و این بیت از لا ادری همایونی نیز که ناتمامی شب یلدا را به تصویر کشد:

شب یلدای غمم را سحری پیدا نیست 
گریه های سحرم را اثری پیدا نیست 

و دگر آنکه از قدیم الآیام چنین رسم بوده تا جوانان در این شب به گرد کرسی های زمستانی پدربزرگان و مادربزرگان گرد آمده، آجیلیات و میوه جات آنان را خورده و گوش به حکایات زیبایشان سپارند. و چنین گویند که خواندن داستان "سوگ سیاوش" و "رستم و سهراب" شاهنامه و گرفتن فال حافظ در این شب بسیار مستحب بوده و باعث گرمی محفل گردد.
و هم در این شب است که محبت مادربزرگان در حق نوه گان فزونی یافته و برایشان آش جو بار می گذارند تا چو صبح سپید بردمید گرسنه نمانده و با غذایی گرم به استقبال زمستانی سرد روند!

و این بود اندر وصف یلدا!
با آرزوی شبی خوش و خرم در پناه خوانواده

" الفقیرالحقیر
 آقاگل کبیر!"