- آقاگل
- پنجشنبه ۲۲ بهمن ۹۴
سال 1994 شاید عجیب ترین سال در تاریخ سینما است. سالی که دو فیلم رستگاری در شائوشنگ و فارست گامپ به نمایش در آمد! دو فیلمی که در تمامی جایزه های جهانی رغیب یکدیگر بودند و از جمله جایزه اسکار. جایی که باید رستگاری را مغلوب واقعی نامید. با اینکه در حال حاضر رستگاری جایگاه اول رده بندی را تصاحب کرده و فارست در رده پانزدهم جدول است!
فیلمی که با اقتباس از کتابی به همین نام ساخته شد و به گفته نویسنده کتاب بهترین افتباس سینمایی بوده است. با بازی تیم رابینز و مورگان فریمن. فیلمی که در آن سال نامزد هفت اسکار سال شد! و عجیب آنکه در هیچ یک از بخش ها اسکار نگرفت! اما به باور بسیاری از مردم دنیا بهترین و اولین فیلم تاریخ سینماست!
فیلم با بازداشت تیم رابینز آغاز می شود، کارمند بانکی که به اشتباه به شائوشنگ تبعید میشود و به حبس ابد محکوم می گردد.
و بیش از 29 سال از عمر خود را در زندان سپری می کند تا زمانی که با حفر تونلی از زندان گریخته و به رستگاری می رسد.
رستگاری نه بخاطر رهایی از زندان بلکه به این دلیل: "او اطمینان می یابد گناهکار نیست و قتل همسرش به او ارتباطی نداشته است." و این به معنای واقعی کلمه رستگاری در پیشگاه خداوند است، رستگاری که درخور آزادی است.
اگر قصد داشته باشم به قسمتی از فیلم اشاره کنم قطعا صحنه ایست که تیم رابینز رو به مورگان فریمن می کند و این جمله را بر زبان می آورد : "با زندگی کنار بیا؛ یا به پیشواز مرگ برو...." و سکانس آخر در زندان، جایی که رئیس زندان که به ظاهر فردی مذهبی است ولی در باطن مصداق این بیت حافظ خودمان "چون به خلوت میرود آن کار دیگر میکنند!" است. کتاب انجیل رابینز را باز می کند و با این جمله روبرو می شود"حق با شما بود آقای رئیس! رستگاری در این کتاب نهفته است!"
ولی به نظرتان چرا این فیلم در هیچ یک از بخش ها سیمرغ بلورین! نه ببخشید اسکار رو نگرفت؟
قطعا تنها و تنها به خاطر رغیبی قدر به نام فارست گامپ!
فارست گامپ، فیلمی دیگر که در سال 1994 و با بازی تام هنکس ساخته شد، فیلمی که در سیزده بخش نامزد جایزه اسکار بود و در شش شاخه موفق به کسب این افتخار شد!
جالب آنکه تام هنکس افسانه ای نامزد بازی در فیلم رستگاری نیز بود و تنها به خاطر بازی در فیلم فارست گامپ این پیشنهاد را رد کرد!
اما از فارست گامپ، درامی است زیبا و طنز آلود با بازی تام هنکس و پر فروش ترین فیلم آن سال.
گامپ نام شخصیت اصلی داستان است با بازی هنکس شخصیتی که داستان زندگی اش را در حالی که منتظر آمدن اتوبوس است برای رهگذران روایت می کند. کودکی کند ذهن که در طول فیلم عاشقش خواهید شد. شاید کند ذهن کلمه خوبی برای توصیف گامپ نباشد، شاید بهتر باشد او را آدمی خاص بنامیم ونه کند ذهن یا حتی احمق-" احمق کسی است که کارهای احمقانه می کند!" به بیانی دیگر انسانی است ساده دل. کودکی که به خاطر مشکلی جسمی مجبور به تحمل اسکلت فلزی! متصل به پاهای خود بوده است! اسکلتی که در حادثه ای درهم می شکند و باعث پدیدار شدن استعداد گامپ در دویدن می گردد. دیگر شخصیت های داستان جنی، بوبا و ستوان دن تیلور است، جنی دختری است که در روز اول مدرسه با گامپ ارتباط دوستی برقرار می کند، رفاقتی که داستان فیلم نیز بر اساس آن شکل گرفته است. زندگی گامپ زندگی پر فراز و نشیبی است. از رفتن به دانشگاه به واسطه حضور در تیم فوتبال مدرسه، تا حضور در جبهه جنگ با ویتنام و دوستی با بوبا و سرگرد دن و کسب نشان افتخار بخاطر رشادت هایش در ارتش! و هر دو به خاطر استعداد ذاتیش در دویدن!
از این ها که بگذریم نمی شود از گامپ گفت و از عشقش به دخترک داستان نگفت! جنی، دخترکی با رویاهای بسیار، که زندگی موفقی را سپری نمی کند. باید اعتراف کنم در طول داستان به غیر از صحنه اول مواجه شدن جنی با گامپ از او متنفر بودم! اما از تأثیرش بر زندگی گامپ نمی توانید چشم پوشی کنید. شاید اگر عشق به جنی نبود گامپ ساده دل هرگز این راه موفقیت آمیز را طی نمی کرد!
باری، هرآنچه از این فیلم بگویم قطعا باز کم گفته ام. الحق اگر فیلمی توان رقابت با شائوشنگ را داشته باشد تنها همین فیلم بوده است.
به شخصه اگر بخواهم یکی از این دو فیلم را انتخاب کنم این گامپ فارست خواهد بود! اگرچه با اختلافی کم اما گامپ را بیشتر از رستگاری پسندیدم.
بخصوص سکانس ماقبل آخر را، جنی بر اثر بیماریی لاعلاج مرده و گامپ زیر درختی که جنی به خاک سپرده شده است (درختی است تنودمند که در بچگی بر روی آن بازی می کردند!) درحال صحبت با اوست. و بازی زیبای تام هنکس در این سکانس، که الحق تنها به خاطر همین سکانس لایق جایزه اسکار بلورین است! گامپ از پسرشان میگوید و از شیطنت هایش و از اینکه او پسری است باهوش. و در سخن آخرش از تصوراتش درمورد زندگی اینگونه سخن می راند: "نمیدونم حق با مادرم بود یا ستوان دن، من نمیدونم که هر کدوم از ما سرنوشتی داریم یا اینکه همه ما فقط به شکلی تصادفی بر روی یک نسیم شناوریم!. ولی به نظر من هردو درست هستند. شاید هر دو همزمان دارند اتفاق می افتند...."
****************************************
س.ن: شائوشنگ رو قبلا دیده بودم! ولی زمانی که فارست گامپ رو دیدم تصمیم گرفتم شائوشنگ روهم بار دیگه ببینم. الحق هر دو قابل ستایش بودند و در یک کلام وصف ناپذیر! و هرآنچه در بالا گفتم جز خزعبلات انباشته در ذهن یک بنده نگارنده،( که تنها دانشش از فیلم و سینما به واسطه چند ترم کار فرهنگی در کانون رسانه دانشگاهش بوده است) نیست و ارزش دیگری ندارد!