و امروز که رور آدینه بودی و این بنده نگارنده از سر صبح بیدار بودمی و غرقه در تفکر که چه تحفه آورم مر دوستان تاهم خدا خوش آید و هم خلقش را.

باری، هرچه اندیشیدم هیچ نیافتم، و چون ظهر هنگام فرا رسید به ناچاردست بر دامن جناب شیخ اجل شدیم و تفعلی زدیم مر گلستان ایشان!

و جواب جناب سعدی چنین بود! که افتد و دانید.


"خطیبی کریه الصوت خود را خوش آواز پنداشتی و فریاد بیهده برداشتی گفتی نعیب غراب البین در پرده الحان اوست یا آیت اِنَّ انکر الاصوات لصوت الحمیر در شأن او. 

مردم قریه بعلت جاهی که داشت بلیتش می کشیدند و اذیتش را مصلحت نمی دیدند تا یکی از خطبای آن اقلیم که با او عداوتی نهانی داشت باری به پرسش آمده بودش. گفت: تو را خوابی دیده ام، خیر باد. گفتا چه دیدی؟ گفت: چنان دیدم که تو را آواز خوش بودی و مردمان از انفاس تو در راحت.

خطیب اندرین لختی بیندیشید و گفت: این مبارک خواب است که ددی مرا بر عیب خود واقف گردانیدی، معلوم شد که آواز ناخوش دارم و خلق از بلند خواندن من در رنج، توبه کردم کزین پس خطبه نگویم مگر به آهستگی."

از صحبت دوستی به رنجم 

که اخلاق بدم حسن نماید

کو دشمن شوخ چشم ناپاک 

تا عیب مرا به من نماید


و نتیجه آنکه چون بدیدم چند روزی بیشتر به عید نمانده و شیخ اینچنین پاسخ مرا داده است، پس طبق آن گفته شاعر که فرماید "همانا عید و سال نو اگر موجب بهتر نشدن نباشد پس به چکار آید؟" برآن شدم تا از شما دوستان گرامی که گه خواموش می نشینند و گه فقط دیس لایکی می کنید! و دگر دوستان که همواره به بنده لطف داشته و با نظراتشان زینت بخش مطالب بوده اند آقاگل وار خواهش کنم، هرگونه انتقادی دارید بفرمایید بلکه کوره راه تاریک آینده را برای این بنده نگارنده روشن تر نمایید و موجبات شادی روح و روانمان گردید.

ایام باقی مانده سال به کامتان و به امید آنکه سالی پر برکت در دوران پسا برجام در پیش داشته باشید.

تکرار می کنم، انتقادات خود از این بنده نگارنده را بیان نمایید. (بصورت خصوصی و ناشناس نیز پذیرفته می شود.)