خداجان ، من در این شهر غریب دلم گرفته و چند صباحی ست به یاد خانه و کاشانه بغض گلویم را میچسبد ، باری چاره ای جز تحمل نیست ! لذا بغض های خود را قورت داده و به حیات خود ادامه میدهیم! خداجان! هلپ می ! ما در این شهر غریب دل مان گرفته...:(
خدایا من میام کنار، خودت که صداشون رو می شنوی. آمین.
ان شالله چند روز دیگه تموم میشه ترم روانه خونه بشین به سلامتی زهرا خانم.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.