- آقاگل
- دوشنبه ۱۴ تیر ۹۵
یک - وقتی قصد پست گذاشتن میکنی اینقدر لوگوی بیان توی چشم و چال آدم فرو می رود که حتی اگر یادت نباشد 14تیر روز اهالی اهل قلم است هم خود بخود یادت بیاید.
از همین درگاه مجازی این روز رو به همه وبلاگ نویسان بیانی و غیر بیانی عزیز تبریک عرض می کنم.
اگرچه خیلی وقته که اغلب سر و کارمون با صفحه کلید هست!
دو - دیشب که والیبال بود و آرژانتین با سرمربیگری ولاسکو جان رودرروی ما قرار گرفته بود و از قضا داخل سالن دوازده هزارنفری آزادی آهنگ "روزای سخت نبودن با تو" محسن یگانه پخش می شد! یک لحظه به این فکر کردم که این آهنگ در وصف والیبال ما هست و روزای سختی که بی ولاسکو گذشت!
سه - در مورد رقابت های یورو، همچنان از رادیو بازی ها رو میبینم! حالا چرا می بینم؟ چون رادیومون همون دستگاه دیجیتال تلوزیونه! جالب اینکه بعضی اوقات اینقدر هیجان زده میشم که چشم میدوزم به تلوزیون تا شاید تصویر آهسته اون صحنه پخش بشه! و البته بعد از سی ثانیه مغزم از هنگی در میاد! و به خاطر میارم که قرار نیست تصویری پخش بشه!
چهار - یک شعر از صبح افتاده ورد زبونم! این:
گفتی: "مگر به خواب ببینی رخِ مرا"
آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست!
که البته مصرع اول از سجاد شهیدی و مصرع دوم از جناب مولوی است! و دقیقا نمیدونم چرا به هم ربط پیدا کردند!