- آقاگل
- چهارشنبه ۵ آذر ۹۳
دیشب دست بر قضا پس از مدتها فرصتی دست داد تا نشسته و فیلمی ببینیم.
به پیشنهاد یکی از دوستان عزیز تصمیم بر این شد تا فیلم پری اثر داریوش مهرجویی را تماشا کنیم.
فیلمی بود مفهومی و سنگین!!!
اساسا دست "گاو" را از پشت بسته بود!!!
حقیقتا من به شخصه زیاد از فیلم سر در نیاوردم و نفهمیدم که چه شد؛ که احتمالا بر میگردد به همین حس نفهمی ما که چند وقتی است با آن دست به گریبانیم.
باری، داستان در مورد چهار برادر و خواهر است که هریک به دنبال سیر و سلوکهای عارفانهاند که هر کدام ظاهرا به مراتبی از سلوک نیز دست یافتهاند.
برادر بزرگتر اگرچه به نظر میرسد به ان الحق رسیده و در خیل داستان دست به خودسوزی میزند، اما مرگش به عقیده من بیشتر یک خودکشی بود تا مرگ خودخواسته یک عارف.
برادر دوم به خلوتگاه عارفانه خود خزیده و در دل کتابهای خود غرق شده است، با این حال بسیار مورد احترام خانواده است و شخصیت بررگی دارد.
شخصیت اصلی داستان پری، دختری است که پس از مرگ برادر به سمت سیر و سلوک رفته و با خواندن کتابی با همین نام به این ورطه کشیده شده است. اما راه گم کرده و همین گم کردن راه او را دچار سردرگمی زیادی کرده است. در دل داستان او را میبینید که با تمام جامعه خود سر جنگ دارد و به قول داداشی دچار شهید زدگی و مظلوم نمایی است.
شخصیت داداشی که ظاهرا کوچکترین عضو خانواده است بسیار آدم جالبیست. او که در ابتدا خود به دنبال عرفان و سلوک بوده و به قول خودش تا انتهای این راه رفته است اما در نهایت بدین نتیجه رسیده است که راه را گم کرده و در نهایت راه را یافته است.
او ساعتها با پری بحث میکند تا شاید بتواند او را به راه خود بکشاند و راستی ایمان و سلوک را به او بشناساند. بحثهای بین پری و داداشی بسیار عمیق است و تاثیر گذار( که البته آنقدر عمق یافت که ما هیچ نفهمیدیم!!!).
س.ن: ما که دیدیم و لذت بردیم. دوستان نیز اگر خواستند میتوانند بروند و ببینند و لذت ببرند.