و عنایت حق تعالی در حفظ او چندان بود که چون دست به طعامی بردی که شبهت در او بودی رگی در پشت انگشت او کشیده شدی چنانکه انگشت فرمان او نبردی، او بدانستی که آن لقمه به وجه نیست. جنید گفت: روزی حارث پیش من آمد. در وی اثر گرسنگی دیدم. گفتم یا عم! طعام آرم؟ گفت: نیک آید. در خانه شدم. چیزی طلب کردم. شبانه چیزی از عروسی آورده بودند. پیش او بردم. انگشت او مطاوعت نکرد. لقمه در دهان نهاد و هرچند که جهد کرد فرو نشد. در دهان می‌گردانید تا دیرگاه برخاست و در پایان سرای افگند و بیرون شد. بعد از آن گفت: از آن حال پرسیدم. حارث گفت: گرسنه بودم، خواستم که دل تو نگاه دارم لکن مرا با خداوند نشانی است که هر طعامی که در وی شبهتی بود به حلق من فرو نرود و انگشت من مطاوعت نکند. هرچند کوشیدم فرو نرفت. آن طعام از کجا بود؟ گفتم: از خانه ای که خویشاوند من بود. پس گفتم: امروز در خانه من آیی؟

گفت: آیم. درآمدیم و پاره نان خشک آوردم. پس بخوردیم. گفت: چیزی که پیش درویشان آری، چنین باید.


تذکرةالأولیاء 

ذکر حارث محاسبی قدس الله روحه

*****


ابوربیع واسطی گوید که:

داود را گفتم مرا وصیتی کن. گفت: صم عن الدنیا وافطر فی الاخرة. از دنیا روزه گیر و مرگ را عید ساز و از مردمان بگریز، چنانکه از شیر درنده گریزند.

یکی دیگر وصیت خواست.

گفت: زبان نگه دار.

گفت: زیادت کن.

گفت: تنها باش از خلق و اگر توانی دل از ایشان ببر.

گفت: زیادت کن.

گفت: از این جهان باید که بسنده کنی بسلامت دین، چنانکه اهل جهان بسنده کردند بسلامت دنیا.

دیگری وصیت خواست.

گفت: جهدی که کنی در دنیا به قدر آن کن که تو را در دنیا مقام خواهد بود و در دنیا به کار خواهد، آمد و جهدی که کنی برای آخرت چندان کن که تو را در آخرت مقام خواهد بود، به قدر آنکه تو را در آخرت به کار خواهد آمد.

ذکر داود طائی قدس الله روحه



مناجات رمضانیه:

مهربانا...

ممنونم که دعاهایم را تا seen میکنی جواب می‌دهی

برعکس ما بندگان که پیام هایت را می‌بینیم و به روی خود نمیآوریم. 

وای بر ما!


#بیت

عشق درآمد از دَرَم، دست نهاد بر سَرَم 

 دید مرا که بی تو اَم، گفت مرا که وایِ تو! 

#مولوی_جان