ما ز خرابات عشق مست الست آمدیم

نام بلی چون بریم چون همه مست آمدیم

پیش ز ما جان ما خورد شراب الست

ما همه زان یک شراب مست الست آمدیم

خاک بد آدم که دوست جرعه بدان خاک ریخت

ما همه زان جرعه‌ی دوست به دست آمدیم

ساقی جام الست چون و سقیهم بگفت

ما ز پی نیستی عاشق هست آمدیم

دوست چهل بامداد در گل ما داشت دست

تا چو گل از دست دوست دست به دست آمدیم

شست درافکند یار بر سر دریای عشق

تا ز پی چل صباح جمله به شست آمدیم

خیز و دلا مست شو از می قدسی از آنک

ما نه بدین تیره جای بهر نشست آمدیم

دوست چو جبار بود هیچ شکستی نداشت

گفت شکست آورید ما به شکست آمدیم

گوهر عطار یافت قدر و بلندی ز عشق

گرچه ز تأثیر جسم جوهر پست آمدیم


"جناب عطار"





طبق معمول هر هفته یک غزل و یک مهمان(میزبان) وبلاگی، این هفته نوبت به تنها هلمای بیان رسید از وبلاگ سکوت من صدای تو. بشنوید و اگر دوستش داشتید دعایی جهت عاقبت به خیری ایشان بفرمایید. شعر نیز به انتخاب خود شخص ایشان بوده است.

+حسام الدین سراج هم فکر می‌کنم خوانده باشند این غزل را


خوشحالم که این بخش مورد استقبال قرار گرفته، اگر دوست داشتید هفته‌های بعد نوبت شماست. منتظرتونیم.

هفته بعد هم مهمان(میزبان؟) دکتر سین خواهیم بود.