حالا سی اس اس . اس سی سی. آی سی یو. سی سی یو. دبلیو چیز...:) هرچی که بود، به خیر و خوشی تموم شد. خدا رو شکر/
نه آقا چیو به خیر و خوشی تموم شد؟ قالبش از خود بیان بود. رفتم و برش گردوندم. ولی خب روی قالب کلی تغییرات ایجاد کرده بودم. الان همون قالب اولیۀ بیانه. :)
تنها تغییری که حس کردم اینه که اون خط چینای دورِ گزینههای مِنو غیب شدن :دی
رنگشون به فضای قالب نمیخورد :|
فکر کنم قبلاً آواتار کامنتا هم گرد بود و الان نیست البته. ایناش مهم نیست. بیشترین تغییر توی فونت مطلبا و حاشیههای اطرافه. با فونت مطلبا نمیتونم کنار بیام و باید دوباره وقت بذارم و درستش کنم. :)
آخ یادم افتاد، چند وقت پیش، بعد از کلی غلبه لر تنبلی و خودزنی نشستم مقالهی داشنگاهمرو تایپ کردم و خوشخوشان لپتاپ وجمع کردم. عصری که اومدم برای پرینت فایل رو انتقال بدم به فلش، دیدم نیست!!! نبووووووود. و بازگردانیام نشد.
ماهیچ ما داعش بیا منو بخور-_-
راستی سلام.
سلام. :)
یادم افتاد به یکی از خاطرات زمان دانشجویی. پروژه درس زبان تخصصیمون ترجمۀ دوتا فایل آموزشی بود دربارۀ دو ترکیب شیمیایی. قدیما لپتاپ نداشتم. از سیستمهای سایت خوابگاه و دانشگاه استفاده میکردم. کار رو تموم کرده بودم و بری اینکه اصلاحات پایانی رو روش انجام بدم رفته بودم سایت خوبگاه. آخر دست فلش رو جدا کردم و وقتی فرداش رفتم پیرینت بگیرم متوجه شدم فلشم سوخته. :| و واقعاً سوخته بود. بیست و چهار ساعت قبل از زمان تحویل فایل.
با تمام احترامم به علاقت به قالب و فونتت باید بگم من قالب و فونت قبلیو دوس نداشتم!و خوش حالم که پرید:)))) درسته به خودت میگی پیرمرد ولی ته دلم اصلا قالبت بهت نمیاد آقاگل!اصلا!