- آقاگل
- يكشنبه ۲۸ مرداد ۹۷
مادربزرگ میگفت آدم خوب است اگر یک نان هم در خانهاش دارد با همسایهاش قسمت کند. میگفت ما آدمها باید نسبت به همدیگر احساس مسئولیت داشته باشیم. وقتهایی که نان میپخت، بوی نانش کل محله را میگرفت. نزدیک ظهر که میشد سینیهای استیلش را میآورد. پنج شش تایی سینی استیلی داشت. دوتا، دوتا نانها را از روی تاوۀ نانپزی برمیداشت و دسته میکرد و میگذاشت توی سینیها. بعد رو به ما میکرد و میگفت اینها را ببرید برای همسایه. میگفت بوی نان میآید. شاید یکی زن زائو داشته باشد یا اینکه هوس کرده باشد. اینکه ما نان بپزیم و همسایهمان حتی نان برای خوردن نداشته باشد گناه است. میگفت خوب است اگر آدم نان و ماست هم دارد آن را با همسایهاش شریک شود.
س.ن: کمپین کوله پشتی مهر را دَریابید. دَریابید تا دُریابید به امید خدا.