کدو قلقله زن ندیدی یه پیرزن؟

آقاگل ‌‌
پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷

صادقانه بگویم. نه عنوان ربطی به پست دارد و نه آنچه می‌نویسم را می‌شود یک پست حساب کرد. فقط در یک عصر تابستانه هوس آش رشته کرده‌اید؟ خب من هم دلم خواست پنل وبلاگم را باز کنم، دکمۀ ارسال مطلب جدیدش را بزنم، عنوان پستم را بگذارم "کدو قلقله زن ندیدی یه پیرزن؟" و بعد روی دکمۀ ذخیره و انتشار کلیک کنم. همین.

س.ن: یکبار رفیقی گفت هیچ‌وقت کاری نکن که نیاز به عذرخواهی داشته باشی. الآن هم قصد ندارم عذرخواهی کنم. اصلاً از این کلمه بدم می‌آید. از کلمۀ ببخشید هم. اصلاً قتل که نکردم. فقط دلم خواسته یک پست با این عنوان داشته باشم.

کلمات کلیدی :

خود نوشت نگاری

نظرات (۴۷)

محبوبه شب

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۰۱:۱۷

اصن این یهوییا عالیه

عالی

والا راست میگم

:)))

آشنای غریب

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۰۱:۱۷

خیلی هم عالی

کاش منم میتونستم به این راحتی و صراحت مطلب ارسال کنم

منم فکر می‌کردم سخت باشه. ولی آسون بود.

آقای خیال

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۰۱:۱۹

نه ندیدن! :D

باید بگی:

والله ندیدم بالله ندیدم . به سنگ تق تق ندیدم به جوز لق لق ندیدم. هلم بده قِلم بده بزار برم بزار برم. :))

tarane fn

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۰۱:۲۲

این وبلاگ شماست و شما حق دارید هر چی دلتون خواست تو پست هاتون بگید سخت نگیرید به خودتون تا از لذتش کم نشه

خب دیگه گفتم مخاطب این همه راه میاد بالاخره حق داره یه چیزی یاد بگیره یا نه؟ :))

tarane fn

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۰۱:۲۳

من هر دفعه وب شما رو باز میکنم یاد مترسک میفتم پست های شاه نامه اش خیلی دوست داشتم سلام ما رو نیز بهشون برسونید

مترسک دادا اگر از اینجاها رد میشی بچه‌ها سلام می‌رسونن. :))

یه وقتایی رد میشه از اینورا.

معصو مه

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۰۱:۲۷

ما هم از به روز شدن خرسند میشیم.

به هر نحوی از انحاء...

خیلی خوب پس :)

ارادتمندیم.

رستاک :)

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۰۱:۳۸

نه ندیدم نکه ندیدم به سنگ مرمر ندیدم والا ندیدم بلّا ندیدم.

همچین مخاطبان پایه‌ای کجای دنیا یافت میشه وجدانن؟

نه دیگه می‌گفت: والله ندیدم بالله ندیدم . به سنگ تق تق ندیدم به جوز لق لق ندیدم. هلم بده قِلم بده بزار برم بزار برم. :دی

פـریـر بانو

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۰۱:۴۵

من هم خیلی وقتا دلم می‌خواد از این پست‌ها بذارم اما اکثرا پشیمون می‌شم! بیخود به خودم سخت می‌گیرم همه‌جا! :/

منم کمتر میشه از این پستا بذارم. ولی الان که کانال نیست دیگه با خیالی راحت به خودم قول دادم هرچی به ذهنم رسید رو بیام همینجا بگم :))

شمام بیا بگو. دل ملتم شاد میشه یه کوچولو.

Anne Shirley

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۰۱:۵۰

من دیدمش داشت میرفت خونه دخترش که گرگه خوردش :|

اونکه گرگه می‌خوردش قصۀ شنل قرمزی بودا. تازه دختره داره میره خونه ننه‌اش اونجا.

شکیبا **

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۰۱:۵۲

من که کدو نیستم ولی یه پیرزن دیدم که میخواست قل بخوره. اگه اونه مد نظر بگید تا ادرس بدم :)

حالا آدرس بدین شاید درست در اومد :دی

tarane fn

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۰۲:۳۰

خب وبلاگ هست کلاس اموزشی که نیست وبلاگ شما که یه بعد نداره یا فقط برای یادگیری و اموزش ساخته نشده حداقل برداشت من این بوده اتفاقا خیلی بنظرم باعث جذابیت میشه پست های قبلیتون اکثرا سنگین و جدی بودند بنظرم برای هر خواننده ای علاوه برمحتوای پست های خوب اشنایی با نویسنده و زندگیش هم جذاب میتونه باشه هر دو کنار هم عالیه

آره. اینو توی انتقادایی که مال نظرسنجی بودم چندبار دیدم. نمی‌دونستم این شکلی به نظر میام. :))

سعی می‌کنم صمیمی‌تر باشم توی وبلاگ.

آسـوکـآ آآ

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۰۳:۲۲

به خودتون سخت نگیرید :-)
اگه شمال بودید با آش رشته های مامان پز ازتون پذیرایی میکردیم حتما
اما از جایی که در سفرتون گیلان نیومدید باید بگم، فردا میگیم مادر آش رشته ش رو بار بذاره، چون تو این خنکای لذت بخش واقعا میچسبه.
در ضمن ما هم عذرخواهی بلد نیستیم:-D

تنها چیزی که توی غذا دل‌خوشی ازش ندارم سیره. کافیه سیر بخورم یا سیر به خوردم بدن تا دو روز از درد معده بیفتم. خلاصه توی آش رشته‌هاتون سیر نمی‌ریزید احیاناً که؟ :))

نوش جان.

** آوا **

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۰۳:۳۷

خخخخخ راحت باش گاهی لازمه فقط به حرف دلت گوش بدی بدون نیاز به احساس خجالت

همینه که شاعر گفته یه دلم میگه برم برم یه دلم میگه نرم نرم؟ :))

خانومی ...

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۰۸:۴۶

دلم آش خواست :(

بیاید یه کمپین بزنیم همه آش بپزیم بخوریم.

بهارنارنج :)

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۰۹:۰۰

من نمیفهمم چرا یه سریا یه جور بدی برخورد می کنن که واسه نوشتن حرف دلمون تو وب خودمون باید نگران سرزنشو عذرخواهی باشیم؟؟

این وبلاگ حقتههههه سهمتههههه کلش ماس شماس:))))

هیچ ترتیب و موالاتی مجو هرچه می‌خواهد دل تنگت بگو آقا. هیچکسی هم نمی‌تونه حرفی بزنه. حرفی هم زد ایگنور کن. :))

رستاک :)

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۰۹:۳۹

مال ما اینجوری میگفت خب:\

قبوله. می‌پذیریم :))

مرد مُفرد

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۱۰:۰۵

سلام.

این آخرین کامنت من احتمالا برای شما باشه.

چند تا پست دنبالتون کردم آقاگل عزیز، ولی چیزی دستگیرم نشد واقعیت: نه برای دنیا و نه آخرتم.

من قبلاً دوسه وبلاگ داشتم و هنوز یکیشون در بلاگفا مانده.

هر پستش رو با عشق نوشتم و هر مطلبش هنوز هم خوندنی هست.

الانم هر پستی که می‌خوام بنویسم میگم مخاطب چه فایده ای می بره؟

کامنت هایش چه مطلبی را به اطلاعات من یا مخاطب اضافه می‌کند؟

و در نهایت اگر روزی در این دنیا نباشم، این پست برایم باقیات صالحات هست یا نه؟

این خیلی مهمه در وبلاگ‌نویسی...خیلی.

قلمتان پایدار

سلام.

پدربزرگ خدابیامرزم نجار بود. اهل تعارف هم نبود. کارش رو بلد بود و می‌دونست اشتباهی در کارش نیست. هروقت تازه از راه رسیده‌ای ازش ایرادی می‌گرفت می‌گفت فلانی گر تو بهتر می‌زنی بستان بزن. خلاصه کلام اینکه آقای مرد مُفرد عزیز گر تو بهتر می‌زنی بستان بزن برادر. بستان بزن.

Anne Shirley

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۱۰:۲۵

نه ننه‌اش داره میره خونه دخترش! بعد این جمله‌هه رو هم همین گرگ و شیر و همون حیوانات وحشی‌ای که دیدنش میگن! حالا نمیدونم گرگم بود یا نه :/ صرفا چون حیوون وحشی بود گفتم :دی

حله آقا حله :)))

ناشناس

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۱۱:۱۷

سلام
با اجازه آقاگل

+

@جناب منفرد

برای من یکی سوال شده که چرا هر وبلاگی که من امروز رفتم شما اینو نوشتی ؟

بعد اونوقت پست های خودتون رو مفید میدونید ؟

شما احیانا با جناب ویار تکلم آشنایی ندارین ؟

بعد جالب تر اینکه همین کامنتتون شده یه پست :|

اونوقت این پست تون

http://mofrad.blog.ir/post/22/وبلاگ-نویسی-حرفه-ای

برای شما و برای بقیه باقیات و صالحات داره ؟

اونوقت میتونین بگین کجاش باقیات و صالحات محسوب میشه ؟؟؟؟؟؟

جناب منفرد خیلی خوب بلدین برین منبر ولی آیا خیلی خوب هم خودتون به پامنبری تون عمل میکنین ؟؟

بماند که وبلاگ جناب آقاگل و خیلی های دیگه که این تذکر رو بهشون دادین خیلی هم مفیدند برای خواننده ها ،

و اگرم مفید نبودند این همه خواننده نداشتند

بازم بماند نظر شما محترم اما یک قضاوت کردن آدم ها عمل درستی نیست.

دو : وبلاگ هر شخص متعلق به اون شخص هست و نویسنده ی چون آقاگل و سایرین که امروز کامنتتون در اونجا

بود به همین مضمون ، خودشون بیشتر صلاح میدونن چی مینویسن.

سه :معلومه که پست های قبلی آقاگل و خیلی های دیگه رو با دقت نخوندین که این شکلی گفتین.

با دقت میخوندین متوجه میشدین پست های ایشون و بقیه خیلی هم پر مغز و مثمر به ثمر است .

سلام.

ارادتمندیم. اجازه نیازی نیست گرامی‌دوست :)

نسر ین

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۱۱:۳۶

یاد اون روزی افتادم که داشتم ماجرای کدو قلقله زن رو برای ایلیا به ترکی ترجمه می کردم و ایلیا هی شگفت زده می شد از ماجراهای داستان :)

شنیدن قصه‌های قدیمی به یه زبان دیگه باید تجربه باحالی باشه الآن که فکر می‌کنم. :)

پر ِ بنفش

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۱۱:۵۴

عصرتابستون اصلا هوسه! حالا آش رشته یا نون-آبدوغ خیار! :))

یادمه دوران کودکی ظهر که می‌شد پدربزرگ با چند کیلو خیار و نون می‌اومد خونه. بعد بساط آب‌دوغ خیار رو ننه علم می‌کرد. چقدر کیف می‌داد. چقدر خاطره‌های خوبی بود. :)

دمتون گرم به خاطر یادآوریش.

گندم بانو

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۱۱:۵۴

اتفاقا پست باحالیه ^__^
خوبه آدم یهویی دلش بخواد یه پست بذاره، یه عنوان خوشمزه براش انتخاب کنه، چندتا جمله ساده خودمونی بگه و بزنه ارسال :)
ولی امان از وقتایی که حرف زیاد داری و حسش نیست پست بذاری! میگی حیفه ننویسم، به زور پنلو وا میکنی و هر چی زور میزنی عنوانت نمیاد! بعدم چهارتا جمله بی سر و ته مینویسی و تهش حتی اونقد نوشته‌هاتو دوس نداری که دلت بخواد دکمه ارسالو بزنی!!!
این دومی حال این روزای منه!

برو الان درگیر خونه‌تکونی شو زودتر بیاین خونۀ جدید. بعد یه کم درگیریای فکری کم می‌شه راحت‌تر می‌تونی بنویسی. :)) فقط برا اینکه یادت نره خاطراتش رو همینطوری سر دستی روی کاغذی دفترچه‌ای جایی بنویس خلاصه. یه طوری که موندگار بشه این تجربۀ شیرین خونه‌دار شدن. :)

خانومی ...

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۱۱:۵۵

من آش میپزم =))

یکی پیدا شه ظرف ها رو بشوره ^_^

ظرفا هم بالاخره یکی پیدا میشه می‌شوره. نگران نباشین :)

گندم بانو

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۱۲:۰۰

@ناشناس

دمت گرم واقعا. کامنتت خیلی خوب بود :)

@ ناشناس

سارای زنجیربریده

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۱۲:۲۶

وا. کانالت کو؟

تازه از خواب بیدار شدی؟ :)

کانال رو که یک هفته است پروندم خب. بیشتر اینجا می‌نویسم حرفی هم اگر بود.

Fa Ella

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۱۲:۲۸

شما اصلا عنوان خالی بذارید منتشر کنید.

ما هم میریم تو اتاق به کارهای بدمون فکر می کنیم :))

قدیما می‌شد با نیم‌فاصله پست بدون عنوان گذاشت. خیلی وقته امتحان نکردم. :)

دم و بازدم شماهم گرم :دی

خانومی ...

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۱۳:۰۲

حالا که بحث داغه من بگم اون روزی درباره برگ سنا نوشتم " مرد مفرد " برای منم یه همچین کامنتی گذاشت منتها خصوصی ! بعد من داشتم فکر میکردم چرا چیزی بهشون یاد ندادم ؟ مگه من باید با روزانه نویسیم به بقیه چیز یاد بدم ؟ حتی رفتم وبلاگشون و پست هاشون رو دیدم و ازشون چیزی هم یاد نگرفتم !!

@ناشناس : جانا سخن از زبان ما میگویی =))

تعارف که نداریم. بلاگستان اینقدر وسیع هست که برای هرکسی با هر سلیقه‌ای جا باشه. هرکسی هم می‌تونه خودش تشخیص بده که دوست داره چه وبلاگ‌هایی رو بخونه، چه پست‌هایی بنویسه و چه اهدافی رو توی وبلاگش دنبال کنه. نسخه تجویز کردن برای دیگران با این شکل و شمایل نه صحیحه و نه آنچنان مؤدبانه است. :)

گندم بانو

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۱۴:۵۷

اینجوری هم دیگه از حالت داغی میوفته، یخ میشه!! خیلی چیزا رو واسه همین دیگه ننوشتم چون از زمانش گذشته بود :)

خب لااقل برا خودت نوشتی‌شون دیگه. مهم نوشتنشونه. :)

گندم بانو

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۱۵:۰۰

در مورد این قضیه منفرد،
به نظرم روش تبلیغشه! الان من با این کامنتش رفتم وبشو دیدم، خانومی رفته، ناشناس رفته، حتما تو هم رفتی...
اینجوری ملتو میکشونه اونجا. حالا از بین این آدمایی که میرن ببینن این ادعا و اعتماد به نفس از کجا میاد، یهو میزنه و ۴۵ نفر هم از وبش خوششون میاد دنبال میکنن، یا شایدم خوششون نمیاد و از اون مدلان که دنبال میکنن تا دنبال بشن!!! :)))
خلاصه که روش مسخره فالور جمع کردنشه

من دوست ندارم این شکلی فکر کنم. ولی پربیراه هم نمیگی.

فرشته ...

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۱۵:۲۴

والا من یکی به شخصه تا حالا اسلحه روی سر کسی نذاشتم که بیاد مطالب بی‌هدف و زرد من رو بخونه‌‌ ، حتی یکبار برای نمونه هم به کسی ننوشتم که بیاد منو دنبال کنه یا به من سر بزنه ؛ هر کس میخونه خیلی ازش متشکرم و خوشحالم میکنه هر کس نمی‌خونه هم حتما دوست نداره یا سلیقه‌اش نیست که بازم میل خودشه، اجباری که نیست.

تلاشم رو هم برای بهتر نوشتن کردم دیگه اگه گاهی خوب نیست یا کلا موفق نبودم هم مشکل از من نیست،توانم در همین حده!

و من الله توفیق :))

Fa Ella

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۱۵:۴۶

نه بد گفتم :دی

یعنی فقط عنوان بذارید و پست سفید باشه. بعد ما به صفحه ی سفید زل می زنیم و تنبیه میشیم :))

حالا چرا بخوام تنببیه کنم؟ :)))

Fa Ella

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۱۸:۴۲

اینم حکایت اون چَک ه که شما نمیدونید چرا زدید، ولی ما میدونیم چرا خوردیم :))

از اون نظر پس :))

نیــ روانا

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۲۰:۲۰

والله ندیدم بالله ندیدم . به سنگ تق تق ندیدم به جوز لق لق ندیدم. هلم بده قِلم بده بزار برم بزار برم. :دی

با معرفت ها ذکر مأخذ می کنند :)

چه باحال

میرفتم از همین جا پیداست که این جمله حکیمانه با معرفت ها... رو پاکش نمی کنم :دی

آره. خیلی با این شعر خاطره داشتیم قدیما. حتی همین جدیدا هم خاطره دارم باهاش :)

نیــ روانا

پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
۲۰:۲۲

در اینجا‌ منظور از میرفتم معرفتم بید

لعنت بر کیبورد اصلاح طلب

وقتایی که کامنت غلط املایی یا این شکلی داره می‌تونی سریع بری قسمت نظرات ارسالی و بزنی ویرایش. :)

البته تا یک ساعت فکر کنم فقط میشه این کار رو کرد.

آسـوکـآ آآ

جمعه ۲ شهریور ۹۷
۰۰:۰۵

سیر میریزیم اونم چه سیری:-D
شما یه غذای گیلانی نام ببرید که سیر نداشته باشه:-D
پس خوب کردید گیلان نیومدید:-)

هشتگ بلاک :)

اصلاً شهسوار نزدیک ظهر که می‌شد از هرجایی رد می‌شدی بوی سیر میومد. یا اگر موقع ظهر می‌رفتی دم خونه مردم قشنگ بوی سیر رو حس می‌کردی :))

منتظر اتفاقات خوب (حورا)

جمعه ۲ شهریور ۹۷
۰۹:۵۶

منم خیلی بی‌ربط یاد کلاه‌قرمزی افتادم که آقای مجری طی چندین شب نتونست این داستان رو تا انتها برای بچه‌ها تعریف کنه:-))

یه شبش بود دیوی داستان تعریف می‌کرد. من عاشق اون صحنه‌ام :)

دلا بانو

جمعه ۲ شهریور ۹۷
۱۰:۵۵

این ویار میار و مفرد پفرد و اینا چی میگن وسط این وبلاگای زرد آخه؟!

شما برین به کار فرهنگی والای خود بپردازید خوداتونم برای هم کامنت بزارین:| والا:|

ما زرد نویس و زرد خون و زرددنبال کن ها و سرتاپا زردها دوست داریم به زرد خودمون بپردازیم!

ایش

حرص آدمو درمیارن از میزان تکبر و خشک مغزی!

در حدی که من خاموش رو به سخن در این وبلاگ زرد وامیدارن:)

جا داره من از این مطلب و اون کامنت تشکر کنم. هم کلی بحث شد سر این موضوع. هم اینکه خواننده‌های خاموشمم روشن شدن. :))

قاسم صفایی نژاد

شنبه ۳ شهریور ۹۷
۱۲:۱۳

پست یهویی این همه کامنت میگیره. ما یه عمر وقت میذاریم یه پست خوب بنویسیم کسی اصلا نگاهش هم نمیکنه :))

به قول اصفهانیا والا با این نوناشون. تازه کناره‌هاشم گوشه داره. :))

Mohsen Farajollahi シ

شنبه ۳ شهریور ۹۷
۲۰:۵۰

راحت باش رفیق :) اصلا تو پلی استور یک اپلیکیشن پولی گرون هست که هیچ کاری نمیکنه! همه هم ازش تعریف کردن و امتیاز بالایی هم گرفته.

اینم لینکش هست:

https://play.google.com/store/apps/details?id=com.gorro.nothing&hl=en

و الان هم میگم داداش واقعا پست عالی و مفیدی بود!!! :دی اصلا نمیدونم چرا تا به حال به ذهنم نرسیده بود اینطوری پست بزارم! والا باید آدم آزادی بیان داشته باشه دیگه :)

مرسی رفیق.

ولی مفید؟ :))

ترنم بهار

يكشنبه ۴ شهریور ۹۷
۰۰:۱۹

اصلا وبلاگ برای اینه که هرکاری دلت کشید بکنی و بعدش مجبور نباشی توضیح بدی به گسی

خورشید ‌‌‌

يكشنبه ۴ شهریور ۹۷
۰۵:۲۹

خب الان هم که همه‌ی این پست شد توضیح. :/

پست که همه‌ش توضیح بود. هیچی نداشت. ولی از کامنتاش راضیم. :)

هلیا استاد

يكشنبه ۴ شهریور ۹۷
۰۹:۱۲

والا که خوب کردین. هرکسی مشکل داره میتونه نخونه

آره. برای مخاطب نوشتن خوبه. ولی خب اول از همه ما برای خودمون می‌نویسیم.

رضو ی

يكشنبه ۴ شهریور ۹۷
۰۹:۱۶

درود بر جناب آقا گل

یادش بخیر آن روزها

روزهایی که آنقدر رو راست و بی شیله پیله بودیم که همه داستانها را

باور داشتیم

از غولهایی بزرگ پیکری که در یک چراغ جادو جا می گرفتند تا پیرزنی که برای سفر در دل یک کدو می رفت و تا پری دریایی و حسن کچل و قالیچه حضرت سلیمان و ...

دستتات بی بلا که به بهانه این پست بر بال خیال و یاد کودکی سوار و همسفر آن روزگار شدیم .

در پناه مهر حضرت دوست سربلند و پر توان باشید ( آمین)

سلام.

روزگاران بچگی خیلی دل‌چسب بود. قصه کدو قلقله زن. قصه بز زنگوله پا. قصه دیوها و پری‌ها. قصه‌های هزار و یک شب. :)

شیرین بودن و دوست داشتنی. مثل روزگار قدیم.

غریبه ...

يكشنبه ۴ شهریور ۹۷
۲۳:۰۹

مسلم هست که هر کسی میتونه از مسائل دلخواهش تو وبش بنویسه و شما هم چون دیگران

من خودم وبم از اون وب هاییست که اصولا کمتر مطالبی چندان اکادمیک قرار میدم مفید هم بخوام بذارم از اندیشه های خودمه که ممکنه خیلی هم سطحی باشه

مخاطب چندانی هم ندارم

واسم مهم هم نیست چون من تو وبم چرت و پرت مینویسم چنان که شاید زندگیم اصلا اینطوری نباشه اما من انتخاب کردم تو وبم اینجوری باشم

فقط فکر میکنم وب اونجایی اندکی ازار دهنده میشه که ملت سعی میکنن تند و تند تو وبشون پست هایی بذارن که همه رو درگیر کنن و جذاب بنظر بیان در حالیکه یه تک جمله ی هیچه واقعا

که خب اونا هم باز به اختیاره مخاطبه دیگه نره بخونه.... و اگه انقدر بیکاره که میخواد بخونه مشکل من چیه این وسط؟

به قول یکی از دوستان، نوشتن مستقیم یه مطلب مثل خوردن کباب بدون مخلفات و نونه. :)

اگر کسی بخواد دنبال یک مطلب آکادمیک و آموزشی بگرده خب سرچ می‌کنه و مطلبش رو پیدا می‌کنه. ما توی وبلاگ‌هامون مطلب آموزشی صرف نداریم معمولاً. نهایت اگر حرفی هم باشه می‌پیچیمش لای نون سنگک، دوتا خیارشورم خورد می‌کنیم کنارش، یه گوجه و کاهو هم اضافه می‌کنیم. سسم می‌ذاریم که هرکی به دلخواهش استفاده کنه. :))

Mohsen Farajollahi シ

دوشنبه ۵ شهریور ۹۷
۲۲:۰۰

نشون دادی آدم با هیچ چیز هم میشه دلش رو شاد کرد :) کلا معانی زیادی میتونی بگیری دیگه فکر کن تو کلاس انشا هستی معلم میگه از این پست آقا گل چه نتیجه میگیرین :> مفید هم نباشه موفق هست چون تعداد کامنت ها ترکیدن #_#

اصلاً خوشحال شدم این پست رو نوشتم. خود پست هیچی نداشت. ولی کامنت‌ها معرکه بود و بحثی که در بین کامنت‌ها شکل گرفت دغدغۀ تعداد زیادی از ما بلاگرها و از جمله خودم بود. حرف‌هایی بود که شاید اگر مستقیم می‌گفتم و می‌نوشتمشون این طور به نتیجه نمی‌رسید که با این پست رسید. :)

** آوا **

يكشنبه ۱۱ شهریور ۹۷
۲۳:۴۷

دل آدم هم گاهی مسخره بازیش گل میکنه ها :)))) اتفاقا منم این روزها درگیر یه دلم میگه برم برم یه دلم میگه نرم نرم شدم ... خیلی هم درگیره . البته اونوری که میگه برو برو حس میکنم زورش خیلی بیشترتره

یه روز یعنی دیروز فکر کنم، یکی بهم گفت ببین خود واقعیت باش. و بعد به محیط اجازه بده با خود واقعیت کنار بیاد. این پست خود خود واقعی منه. وقتایی که می‌زنه به سرم و واقعاً چرت و پرت میگم. :))

** آوا **