- آقاگل
- چهارشنبه ۲۵ مهر ۹۷
«فیلمنامه، و نیز برای اجرای زنده در توس فردوسی و میدانهای بزرگ همه روستاها و پهنه میان چادرهای همه ایلها. چرا که شاید اصل این اثر برای چنین مخاطبی است. برای آنان که هنوز زنده به آیینهایند و سیاوشخوانی برایشان تنها یک فیلمنامه درخشان نیست بلکه کاشتن بذر باروری و زایش است در بطن مادر زمین...»
سیاووشخوانی-بهرام بیضایی
در اسطورههای ایرانی سیاووش اسطورۀ باروری زمین است و سیاووشخوانی یک مراسم آیینی است که با گذر سالیان همچنان نیز در برخی از روستاها و اقوام ایرانی اجرا میشود. جیمز فریزر میگوید تفکر بدوی در انسانهای نخستین دارای سه مرحله است تا در نهایت به تفکر علمی بیانجامد. مرحلۀ اول جادو و آیینهای جادویی است، که در آن مردم با تکیه بر آیینهای جادویی قصد دارند کنترل طبیعت را به دست گیرند. مرحلۀ دوم دین و اعتقاد به خدایانی فراطبیعی است. خدایانی که پدیدههای طبیعی را کنترل میکنند؛ و به همین خاطر برای هر پدیده خدایی متصور بودند. خدای آب، خدای آسمان، خدای باروری، خدای جهان پس از مرگ و ... مرحلۀ سوم تلفیق دین و جادوست. که در آن با اجرای آیینهای جادویی قصد دارند خدایان را وادارند که دست به کار خاصی بزنند و نظم طبیعت را به سمت خاصی بکشانند. برای مثال با اجرای آیین زنده شدن آدونیس، آدونیس را که نماد باروری و تجدید حیات سالانه است وادار کنند که زنده شود و در نتیجه گیاهان شروع به رویش کنند.
هدف از اجرای آیین سیاووشخوانی نیز همین موضوع باروری و تجدید حیات سالانه بوده و به همین خاطر است که بیضایی در ابتدای کتاب مینویسد:«برای آنان که هنوز زنده به آیینهایند و سیاوشخوانی برایشان تنها یک فیلمنامه درخشان نیست بلکه کاشتن بذر باروری و زایش است در بطن مادر زمین.»
دربارۀ آیین سیاووشخوانی، گویا سیاووش از خدایان پیشازردشتی ایرانی است و مرتبط با اساطیر باروری و فرهنگ کشاوری است؛ که قدیمیترین حوزۀ این فرهنگ بینالنهرین و رود جیحون بوده. امروزه هنوز مکانهایی در ایران وجود دارند که به نام سیاوشان و یا سیاوش خوانده میشود. از جمله مسجدی در شهر شیراز که نام سیاووش را روی خود دارد. یا روستای سیاووشان که در جنوب غربی آشتیان قرار دارد. قدیمیترین اثری که از آیین سیاووشخوانی به جا مانده است دیوارهای است در پنجکنت در تاجیکستان امروزی که قدمت آن به قرن سوم پیش از میلاد میرسد.
در کتابهای کهن نیز بارها از آیین سیاووشخوانی سخن به میان آمده است. از جمله کتاب تاریخ بخارا: «مردم بخارا را، در کشتن سیاووش نوحههاست، و مطربان آن را سرود ساختهاند و قوالان آن را گریستن مغان خوانند و این سخن، زیادت از سه هزار سال است.»
در این بین داستان جوشیدن خون سیاووش و روییدن گیاه پرسیاووشون از آن نیز در اغلب روایتها و کتابهای کهن نقل شده است. در کتاب اخبار اسکندر و در سفر او به سیاووشگرد، مقبرۀ بهشتی او چنین وصف شده:«خاک او سرخ بود. خون تازه دید که میجوشید و در میان آن خون گرم، گیاهی برآمده بود سبز و جماعتی مردم آنجا جمع آمده بودند.»
امروز نیز میتوان رد آیینسیاووشخوانی را در مراسمهای عزارای امامحسین، ضربالمثلها و حتی باورهای دینی مردم دید. برای مثال در مراسمهای عزاداری سیاه پوشدن و لباس نیلی به تن کردن و کوتاه نکردن موی سر و صورت نشانههایی است که همه از آیین سیاووشخوانی به یادگار مانده. یا حتی تزیین کردن تابوت عزا، ماتم گرفتن بر سر پیکرۀ نمادین شهیدان کربلا و استفاده از نمادهایی مثل علم و کتل و تزیین آنها با نشانهها و پارچههای رنگارنگ، گرداندن تابوتها همراه دستههای عزاداری در کوچه و خیابانها، همه آیینهایی است که برگرفته از آیین سیاووشان و گرداندن تابوت سیاووش در بین مردم است. یا در مراسم نخلگردانیای که هنوز در شهرهایی از جمله یزد و میبد و کاشان انجام میشود و ظاهراً ریشه در سیاووشخوانی دارد. نخل یک اتاقک چوبی شبکهشبکهای است که آن را انواع پارچههای ترمه و شال و ... تزیین میکنند و طی آدابی خاص آن را روی دوش مردم در مراسمهای عزاداری میگردانند. در تصاویر و دیوارنگاریهایی که از آیین سیاووشخوانی برجای مانده نیز میتوان مردم سوگواری را دید که اتاقکی خیمهمانند را روی دوش حمل میکنند و این اتاقک نمادی است از حمل قربانی مقدس به دنیای پس از مرگ. روی این کجاوه که به شکل درخت نخل است تصاویری از یک گیاه به چشم میخورد که نمادی است از تولد مجدد قربانی در دل خاک. و این تولد دوباره را مردم در وقت آذیینبندی آرزو میکنند. سنت استفاده از طاق نصرت برای مردگان و نخلگردانی در مراسمهای عزاداری و تعذیهخوانی ظاهراً نقاط مشترکی با مراسم سیاووشخوانی دارد.
مرگ سیاووش و به جوش آمدن خون او و روییدن پرسیاووشون از خون او حتی در باورهای دینی مردم نیز قابل مشاهده است. به عنوان مثال در پلذهاب مردم اعتقاد دارند در سالی که به نام مار است، در یکی از روزهای جمعه فصل بهار که مطابق هفدهم ماه باشد،خون سیاووش میجوشد و امام زمان ظهور میکند. یا برخی از مردم قدیم همچنان معتقدند ابری که به سرخی میزند رگههایی از خون سیاووش را در خود دارد.
دکتر مهرداد بهار در کتاب «جستاری چند در فرهنگ ایران» به طور کامل به این اسطوره و آیین پرداخته و دربارۀ آن بحث کرده است.