پیرمرد و دریای ارنست همینگوی در نگاه اول یک رمان ساده است و داستان ساده‌ای دارد. به قدری ساده که وقتی کتاب را برای اولین بار تمام کردم، چند دقیقه‌ای ذهنم به این پرسش مشغول بود که چرا باید پیرمرد و دریا جایزۀ ادبی نوبل بگیرد؟ چه چیزی در کلمات پیرمرد و دریا جریان دارد که آن را در مقایسه با دیگر رمان‌های هم‌عصرش ممتاز می‌کند؟ چرا این رمان از دیگر رمان‌های همینگوی باید محبوب‌تر و معروف‌تر شود؟

حال که زادروز ارنست همینگوی است و نوشتن از او بی‌مناسبت هم نیست، فکر کردم برای رسیدن به یک پاسخ صحیح، دوباره به سراغ کتاب پیرمرد و دریا رفته و به بررسی آن بپردازم. پیرمرد و دریا همانند پلی است میان رمان‌های کلاسیک و رمان‌های مدرن. این حرف را از این جهت می‌زنم که رمان در سال 1951 میلادی نوشته شده است. درست در سال‌‌‌هایی که سنگ بنای جریان ادبی رمان نو گذاشته می‌شود. از طرفی مشخصه‌های رمان پیرمرد و دریا هم از نظر فرم روایت و هم از نظر شخصیت ‌پردازی نزدیکی زیادی به رمان‌های نو دارد. در کنار این‌ مقدمۀ کوتاه، آخرین رمان ارنست همینگوی ویژگی‌های دیگری نیز دارد که در ادامۀ متن به بررسی دقیق‌تر آن‌ها پرداخته شده است.

ادامۀ یادداشت را اینجا بخوانید.