کتاب بامعرفت‌هایش را از توی قفسۀ طنز برمی‌دارم. حمد و سوره‌ای می‌خوانم و بعد به نیت فال، کتاب را باز می‌کنم:


عشق شما بسته به جونم هنوز

واسه شما دل‌نگرونم هنوز

دم به دم و روز و شب و ماه و سال

آدمه و هزار فکر و خیال

می‌گم یه‌وقت تو راه کج نیفتین

بیخودی رو دندۀ لج نیفتین

به جرم بند و بستِ پشت پرده

فنا نشین یه‌وقت خدا نکرده

نشین دچار نخوت و توهم

با چارتا بوق و سوت و دست مردم

کسی اگه محل‌تون می‌ذاره

یه وقتی یابو ورتون نداره

همیشه عجز و ندبه از ورع نیست

سلام اهل خدعه بی‌طمع نیست

دوماد اگر پدرزنو می‌بوسه

برای بعله گفتنِ عروسه

بعله‌برون به قصد چاپلوسی

برای عقد و بعدشم عروسی

نمی‌شه کوهو کَند و نابودش کرد

نمی‌شه دریا رو گل‌آلودش کرد

تو غم و شادی مث مولا باشیم

جنگل و کوه و دشت و دریا باشیم



دریافت (از آلبوم بامعرفت‌های عالم با صدای استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد عزیز.)

+روانش شاد.