از پسین گاه دیروز درگیر و دار آن بودیم که چه بنویسیم و ننویسیم تا هم خوش آید خلق الله را و هم اینکه هدف های بسیار به یک تیر بنشانیم!

خب یحتمل خواهید گفت منظور از هدف های بسیار چیست؟

- باید در جواب عرض کنم اول خوب هایش را میگویم و بعد بدهایش را!

 خوب هایش، اول روز کارگر بود و دوم روز معلم و سوم تولد خواهر امیرحسین جانمان (معرف حضور هستند البته-توضیح از بنده نگارنده دختر خاله ندیده!)

و بدهایش، رکورد شکنی جهانی فوتبالی ها در امر دوپینگ بود و به اغما رفتن بیان بود(گویی پای آبدارچی بیان به سیم سرور ها گیر کرده بوده است-توضیح از این بنده نگران بیان) و سوم به مرز جنون رسیدن این عقلک بیچاره خودمان که چندی است blue page می دهد!

باری، از مرحله پرت افتادیم! داشتم میگفتم برایتان از این برزخ نوشتن و ننوشتن! از اینکه چند وقتی است نوشتن مان نمی آید و آن روزی که بیان به اغما رفت در دل آرزو کردم ای کاش به روز بلاگفا بیافتد! تا بلکه از دستش خلاص شویم و برویم پی زندگیمان! البته که چند روزی را برایش عزاداری می کردیم و شاید چلوکبابی هم میدادیم به ملت تا ما را به خاک سیاه و ورشکستگی بکشانند و در عوضش فاتحه ای برای مرحومه مغفوره مجازیمان بخوانند! 

ای وای! ببخشید! حواسمان نبود تلخ شد! وگرنه که ما به این جور وصله ها نمی چسبیم! آقاگلیم خیر سرمان!

بیت:

دعا کنین که حالمون خوب بشه

تا حرفامون یه ریزه مرغوب بشه!


خلاصه کلام روز کارگر و روز معلم را به همه تبریک و تهنیت عرض می کنیم. ضمن آنکه معتقدیم همه انسان ها به قدر خودشان هم کارگر بوده اند و هم معلم!