و گلستان، بر وزن باغ و بستان است. و اغلب دانشمندان فرهنگ و ادب پارسی بر این عقیده‌اند که آن به معنای جای پرگل باشد! و ایضا تاریخ شناسان گفته‌اند سعدی نامی در قرن شش و هفت در دیاری پرگل حکایاتی نوشتی و نام آن را گلستان گذاشت! 

باری، رشته کلام از دستمان در رفت! خلاصه کلام از دید دانشجویان مملکتی گلستان چیزی نباشد جز مایه شر! و مایه مکافات و مایه هزار کوفت و زهر مار دیگر! 

 آنچنانکه گفته اند کس به گلستان ورود نیافت مگر به درد سر و برون نیامد مگر به سر درد!

و گفته‌اند شخصی قصد گلستان نمود و با خود عهد بکرد چو بدان رسد دامنی پرکند مر اصحاب را! اما چو رسید دامنش از دست برفت!(البته که به مدد "آی ای-IE" همان مرورگر عصر پارینه سنگی!-توضیح از بنده نگارنده.)

و آنکه دامنه مشهوریت گلستان آنچنان باشد که شاعر من باب این سامانه شعرها سروده، که از همین قبیل است بیت زیر:


معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا

کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا !


که مفسران در تفسیر این شعر چنین گفته‌اند: "معشوقه شخص مورد خطاب که کفرش از سامانه گلستان در آمده بوده بالاخره توفیق یافته تا به گلستان دسترسی یابد! و از این روی کفرش به ایمان بدل شده است! (شرح بر حاشیه کتاب "کلمتین معقولتین" اثر شیخنا "گل آقا" از روی نسخه خطی موجود در کتابخانه این بنده نگارنده)

باری، امیدوارم هرگز گذرتان به گلستان و گلستانه‌ای نیافتد! مگر آنکه گلستان شیخ اجل سعدی شیرین سخن باشد!

 

امضا: آقاگلی که چو به گلستان رسید پیراهن خویش دریده و فریاد اورکا اورکا سر بداد!