من چیزهای زیادی می دانم ، اما از مشکلی که یک مرد را درمانده کند ، بی خبرم پالاز . به من بگو که این مشکل چیست . اما ... اما نگو که پدرمان درد قلب سنگینی دارد . نگو که آرپاچی ، پدر خویش را به خاطر اوجاها کشت . نگو که آت میش مخالفان اوجاها را وحشیانه قتل عام می کند ... از غصه های مادرمان و از دردهای ساچلی هم نگو ... نگو که توی عروسی ات هیچ کس ، هیچ کس ، هیچ کس نیامده بود و در تمام سرزمین یموت ، اوجاها یک دوست هم ندارند و زخم پهلوی تو بعد از ماه ها هنوز هم می سوزد ... اگر بیشتر از این ها چیزی می دانی بگو ! همه ی اینها برای خم کردم یک مرد ، به زانو در آوردن و ذلیل کردنش چیزی نیست .

 "آتش بدون دود"

"استاد نادر ابراهیمی"


16خرداد ماه

سال روز وفات استاد نادر ابراهیمی عزیز

خدایش رحمت کناد