- آقاگل
- يكشنبه ۱۷ فروردين ۹۹
- ۱۱ نظر
سالها پیش فوتبال نه یک ورزش که یک مراسم سنتی و آیینی بود. یک بازی مردمی که «هارپاستوم» خوانده میشد و تنها شباهتش با فوتبال نوین وجود یک توپ در میدان مسابقه بود. هارپاستوم را رومیها به انگلستان آوردند و رفتهرفته این بازی در قرون وسطی به یک جشن آیینی تبدیل شد. عیدهای مذهبی مثل سهشنبۀ اعتراف یا دیگر چشنها مثل جشنهای عروسی زمانی بود که پای فوتبال هم به وسط مراسمها باز میشد.
این بازی سنتی قوانین خاصی نداشت و هیچ محدودیتی برای تعداد بازیکنان، شکل ضربه زدن به توپ و حتی مساحت زمین بازی وجود نداشت. زمین میتوانست کل فضای یک روستا، مزارع، مرغزارها، جنگل و ... را دربر بگیرد. حتی گاهی بازی بین دو روستای همسایه انجام میشد یا در شهرهایی که صاحب دروازه بودند، مردم بین دروازۀ شمالی و دروازۀ جنوبی شهر فوتبال بازی میکردند.
فوتبال در روزهای ابتداییاش بین محلههایی بازی میشد که به ظاهر یک دشمنی درونی باهم داشتند و به اصطلاح برای هم کری میخواندند. (شاید هم عکسش درست بود و این فوتبال بود که سبب یک دشمنی درونی میشد.) بازیکنان دو تیم را اغلب مردهای تنومند و سطح پایین جامعه مثل کشاورزان و کارگران صنعتی تشکیل میدادند. راه تشخیص برنده نیز به این شکل بود که معمولاً دو ستون در دو سمت زمین نصب میشد و تیمی برنده بود که بتواند توپ را به ستون تیم مقابل برساند. یا در شهرهای حصارکشی شده، تیمی برنده بود که موفق شود توپ را از دروازۀ تیم مقابل رد کند.
این مراسم آیینی البته خیلی هم جنبۀ سرگرمی نداشت و در بیشتر مواقع در روز بازی کار به زدوخورد میکشید و بازیکنان دو تیم مجروح و گاهی کشته میشدند. به همین خاطر بود که در سال 1314 میلادی فوتبال برای نخستین بار توسط ادوارد دوم، پادشاه انگلیس ممنوع اعلام شد. بماند که این حکم سلطنتی خیلی هم مورد توجه قرار نگرفت و باعث نشد تا مردم محلی دست از این بازی سنتی بکشند. فوتبال تا حدود قرن هفدهم میلادی به همین شکل بازی میشد و بارها ممنوعیتهای جدیدتری برای این بازی خشن در نظر گرفته شد.
کوجو بیشتر از اینکه یک ورزش باشد، یک تمرین نظامی بود. تمرینی برای نظمبخشی به سربازان در حکومت چین باستان. بعدها اما این تمرین نظامی به یک سرگرمی کوچهبازاری در آمد و رنگوروی دیگری گرفت. پیشینۀ کوجو به دویست تا سیصد سال پیش از میلاد مسیح برمیگردد و از چند نظر شباهت زیادی به فوتبال امروزی دارد. نخست اینکه درست مانند فوتبال، بازی با یک توپ و در یک زمین برگزار میشد. توپهای اولیه درحقیقت جمجمۀ سربازانی بود که در میدانهای جنگی کشته میشدند یا اینکه اسیر شده و سرشان به هدف بازی و تمرین قطع میشد. بعدها البته سر خوک و مثانه باد شدۀ حیوانات جای جمجمههای بد ریخت سربازان جنگی را گرفت و کوجو را به دل جشنهای رسمی و درباری آورد. به شکلی که کوجو خیلی زود به یک سرگرمی پرطرفدار در بین اشرافزادهها تبدیل شد.
دومین شباهت کوجو با فوتبال امروزی گروهی بودن و بازی کردنش با پا بود. در زمان بازی سربازان به دو تیم تقسیم میشدند و در وسط زمین دروازه یا ستونی در نظر گرفته میشد. کوجو قوانین دیگری نداشت و گهگاه با خشونت و زدوخورد همراه بود. هرتیمی که صاحب توپ بود، سعی میکرد به مرکز زمین نزدیک شود و توپ(همان جمجمۀ بدترکیب) را از دروازۀ تعیین شده عبور دهد. پایان بازی نیز زمانی بود که یکی از دو تیم موفق به انجام این کار شود.
پ.ن: حالا که روزهاست زندگی را در قرنتینه پشت سرمیگذاریم، تصمیم دارم روزانه(یا نهایتاً دو روز یکبار) پستی دربارۀ فوتبال و تاریخچهاش بنویسم. اگر دوست داشتید دنبال کنید.