۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تاریخ‌نگاری فوتبال» ثبت شده است

تاریخ فوتبال - عقل سالم در بدن سالم

  • آقاگل ‌‌
  • يكشنبه ۱۷ فروردين ۹۹
  • ۱۱ نظر
اینکه  در خلال جنگ‌ جهانی آلمان‌ها به فکر اصلاح نژادی افتادند را آن‌قدر توی بوق و کرنا کرده‌اند که همه می‌دانیم. اما کمتر از بریتانیا و عصر ملکه ویکتوریا و شروع تفکرات اصلاح نژادی صحبت به میان آمده است. داستان از این قرار است که در نخستین سال‌های قرن نوزدهم میلادی، ملکه ویکتوریای هجده ساله به سلطنت رسید و قدرت را در بریتانیا به دست گرفت. عصر ویکتوریایی در بریتانیا را عصر شکوفایی صنعتی می‌خوانند. سال‌هایی که بریتانیایی‌ها به آسیا و آفریقا و هیچ‌جایی رحم نمی‌کردند و مستعمره پشت مستعمره بود که می‌انداختند پشت قبالۀ ملکه‌شان. در همین سال‌های قرن نوزدهم میلادی نظریات داروینیسم هم مطرح شده بود و صحبت از این بود که طبق قانون طبیعت قوی همواره ضعیفان را حذف می‌کند و باید به فکر پرورش نسلی از انسان‌ها باشیم که از هر نظر، کامل باشند. برای مثال، گفته می‌شد که یک مرد واقعی در دنیای مدرن باید اخلاق‌مدار، دارای شخصیت معقول و تندرست بوده و بر احساسات و بدن خودش تسلط کامل داشته باشد.
این تفکرات نژادی، مردان طبقۀ اشراف و بزرگ‌زاده‌ها را از دیگر طبقه‌های مردم مثل زنان، همجنس‌گرایان، مردم جوامع مستعمراتی و یهودیان جدا می‌کرد. در پی این تصمیمات بود که مدارس شبانه‌روزی دولتی در انگلستان راه‌اندازی شد و فرزندان طبقۀ اشراف راهی این مدارس شدند. در این مدرسه‌ها علاوه بر آموزش علوم اولیه، مسئلۀ تندرستی هم مورد توجه قرار می‌گرفت. این شعار «عقل سالم در بدن سالم» بود که باعث شکل‌گیری ورزش‌های گروهی در مدارس بریتانیا شد. این ورزش‌ها علاوه بر تندرستی، حس رقابت و جنگ‌جویی را در بین دانش‌آموزان رواج می‌داد. چیزی که مورد پسند نظام حاکم بریتانیا بود.
در نتیجه نظام آموزشی بریتانیا از ورزش‌های رقابتی و به طور خاص از فوتبال استقبال ویژه‌ای کرد و با تشویق و راه‌اندازی رقابت‌های درون‌مدرسه‌ای این رشتۀ ورزشی را در اغلب مدارس کشور رواج داد. بازی فوتبال خیلی زود به عنوان نماد یک «رقابت تنظیم‌شده در درون جامعۀ انسانی» و در نتیجه ابزاری برای آماده‌سازی دانش‌آموزان جهت ورود به زندگی خارج از مدرسه مطرح گردید. 
فوتبال برای مدارس بریتانیا ثمرات دیگری هم داشت. از جمله اینکه باعث شد کم‌کم دانش‌آموزان پرخاش‌جو و شورشی اشراف‌زاده به سمت این ورزش کشیده شوند و خودشان وظیفۀ برگزاری مسابقات را برعهده بگیرند. به این شکل هم یک آرامش نسبی در مدارس برقرار می‌شد و هم ورزش کردن موجب می‌شد تا با تخلیۀ نیروی جوانی، نگرانی مدیران نسبت به مسائلی مثل خودارضایی و همجنس‌گرایی کمتر شود. به علاوه دانش‌آموزانی که از این مدارس فارغ‌التحصیل می‌شدند، به خاطر پی‌بردن به اهمیت کار گروهی و پیروی از رهبر خیلی زود آمادۀ ورود به نیروهای نظامی و شغل‌های دولتی می‌شدند.

تاریخ فوتبال-مراسم‌های سنتی

  • آقاگل ‌‌
  • پنجشنبه ۷ فروردين ۹۹
  • ۱۲ نظر

سال‌ها پیش فوتبال نه یک ورزش که یک مراسم سنتی و آیینی بود. یک بازی مردمی که «هارپاستوم» خوانده می‌شد و تنها شباهتش با فوتبال نوین وجود یک توپ در میدان مسابقه بود. هارپاستوم را رومی‌ها به انگلستان آوردند و رفته‌رفته این بازی در قرون وسطی به یک جشن آیینی تبدیل شد. عیدهای مذهبی مثل سه‌شنبۀ اعتراف یا دیگر چشن‌ها مثل جشن‌های عروسی زمانی بود که پای فوتبال هم به وسط مراسم‌ها باز می‌شد.

این بازی سنتی قوانین خاصی نداشت و هیچ محدودیتی برای تعداد بازیکنان، شکل ضربه زدن به توپ و حتی مساحت زمین بازی وجود نداشت. زمین می‌توانست کل فضای یک روستا، مزارع، مرغزارها، جنگل و ... را دربر بگیرد. حتی گاهی بازی بین دو روستای همسایه انجام می‌شد یا در شهرهایی که صاحب دروازه بودند، مردم بین دروازۀ شمالی و دروازۀ جنوبی شهر فوتبال بازی می‌کردند.



فوتبال در روزهای ابتدایی‌اش بین محله‌هایی بازی می‌شد که به ظاهر یک دشمنی درونی باهم داشتند و به اصطلاح برای هم کری می‌خواندند. (شاید هم عکسش درست بود و این فوتبال بود که سبب یک دشمنی درونی می‌شد.) بازیکنان دو تیم را اغلب مردهای تنومند و سطح پایین جامعه مثل کشاورزان و کارگران صنعتی تشکیل می‌دادند. راه تشخیص برنده نیز به این شکل بود که معمولاً دو ستون در دو سمت زمین نصب می‌شد و تیمی برنده بود که بتواند توپ را به ستون تیم مقابل برساند. یا در شهرهای حصارکشی شده، تیمی برنده بود که موفق شود توپ را از دروازۀ تیم مقابل رد کند. 

این مراسم آیینی البته خیلی هم جنبۀ سرگرمی نداشت و در بیشتر مواقع در روز بازی کار به زدوخورد می‌کشید و بازیکنان دو تیم مجروح و گاهی کشته می‌شدند. به همین خاطر بود که در سال 1314 میلادی فوتبال برای نخستین بار توسط ادوارد دوم، پادشاه انگلیس ممنوع اعلام شد. بماند که این حکم سلطنتی خیلی هم مورد توجه قرار نگرفت و باعث نشد تا مردم محلی دست از این بازی سنتی بکشند. فوتبال تا حدود قرن هفدهم میلادی به همین شکل بازی می‌شد و بارها ممنوعیت‌های جدیدتری برای این بازی خشن در نظر گرفته شد.

تاریخ فوتبال-کوجو ورزش چینی

  • آقاگل ‌‌
  • چهارشنبه ۶ فروردين ۹۹
  • ۱۴ نظر

کوجو بیشتر از اینکه یک ورزش باشد، یک تمرین نظامی بود. تمرینی برای نظم‌بخشی به سربازان در حکومت چین باستان. بعدها اما این تمرین نظامی به یک سرگرمی کوچه‌بازاری در آمد و رنگ‌وروی دیگری گرفت. پیشینۀ کوجو به دویست تا سی‌صد سال پیش از میلاد مسیح برمی‌گردد و از چند نظر شباهت زیادی به فوتبال امروزی دارد. نخست اینکه درست مانند فوتبال، بازی با یک توپ و در یک زمین برگزار می‌شد. توپ‌های اولیه درحقیقت جمجمۀ سربازانی بود که در میدان‌های جنگی کشته می‌شدند یا اینکه اسیر شده و سرشان به هدف بازی و تمرین قطع می‌شد. بعدها البته سر خوک و مثانه باد شدۀ حیوانات جای جمجمه‌های بد ریخت سربازان جنگی را گرفت و کوجو را به دل جشن‌های رسمی و درباری آورد. به شکلی که کوجو خیلی زود به یک سرگرمی پرطرفدار در بین اشراف‌زاده‌ها تبدیل شد.

دومین شباهت کوجو با فوتبال امروزی گروهی بودن و بازی کردنش با پا بود. در زمان بازی سربازان به دو تیم تقسیم می‌شدند و در وسط زمین دروازه‌ یا ستونی در نظر گرفته می‌شد. کوجو قوانین دیگری نداشت و گهگاه با خشونت و زدوخورد همراه بود. هرتیمی که صاحب توپ بود، سعی می‌کرد به مرکز زمین نزدیک شود و توپ(همان جمجمۀ بدترکیب) را از دروازۀ تعیین شده عبور دهد. پایان بازی نیز زمانی بود که یکی از دو تیم موفق به انجام این کار شود.



پ.ن: حالا که روزهاست زندگی را در  قرنتینه پشت سرمی‌گذاریم، تصمیم دارم روزانه(یا نهایتاً دو روز یک‌بار) پستی دربارۀ فوتبال و تاریخچه‌اش بنویسم. اگر دوست داشتید دنبال کنید.