۲۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ورزش نگاری» ثبت شده است

وقتی قلب پارالمپیک ایستاد

  • آقاگل ‌‌
  • دوشنبه ۲۷ شهریور ۹۶
  • ۲۲ نظر


تصویر بالا بهمن گلبارنژاده، دوچرخه سواری که روز آخر پارالمپیک ریو دچار سانحه شد.

یه زمان اسم پر کاربردی بود تو رسانه‌های زنجیره‌ای و فضای مجازی. یک سال از فوت گلبارنژاد می‌گذره و کمتر کسی حالا یادی از گلبارنژاد می‌کنه.

روحت شاد.

زنان، فوتبال و مهریه

  • آقاگل ‌‌
  • دوشنبه ۲۰ شهریور ۹۶
  • ۳۰ نظر

«حتی اگر فقط یک زن در سراسر ایران دوست داشته باشد برای تماشای فوتبال راهی ورزشگاه شود، باید حق او را بدهیم و زمینه‌ای فراهم کنیم که او بتواند به این فعالیت سالم و عاری از زیان بپردازد»‌؛ این مطلب استثنائا از نتیجه‌گیری شروع می‌شود. پس از دیدگاه نویسنده مشکلی با اصل حضور زنان در استادیوم‌ها وجود ندارد اما در جزئیات بحث‌های فراوانی قابل طرح است که نمی‌توان بی‌تفاوت از کنار آنها عبور کرد.

دو- به نظر می‌رسد بخشی از موج عظیمی که این روزها در اصرار به حضور زنان در ورزشگاه‌ها ایجاد شده، تلاش برخی شهروندان و به ویژه مردان برای «روشنفکرنمایی» است و نباید چندان به فلسفه سازنده آنها دل خوش کرد. به هر حال این یکی از کم‌هزینه‌ترین راه‌ها برای آن است که نشان بدهیم آدم‌های مدرن و متمدنی هستیم و دغدغه‌های دگراندیشانه اجتماعی داریم‌؛ ضمن آنکه این روش –نه البته برای همه مدافعان آن- می‌تواند شیوه‌ای مطلوب برای جلب توجه مخاطبان خاص هم قلمداد شود! مشخصاً اینکه روزی صد بار داد بزنیم «زنان را به ورزشگاه راه بدهید» خیلی راحت‌تر از آن است که واقعاً شهروند سالم و بی‌آزاری باشیم، در خیابان و فضای مجازی چشم‌چرانی نکنیم، از حریم دیگران رد نشویم، آشغال‌مان را کف آسفالت نریزیم، راه و بیراه بقیه مردم را قضاوت نکنیم و سرمان به کار خودمان باشد. آنها را هیچکس نمی‌بیند اما پست‌ها و توییت‌های حمایت از ورود زنان به ورزشگاه‌ها، کاملاً توی «چشم» است و می‌تواند کارایی تبلیغاتی بالایی داشته باشد. در نظرسنجی برنامه نود گزینه ورود زنان به استادیوم به عنوان جدی‌ترین درخواست از وزیر ورزش بیشترین رأی را می‌آورد اما خیلی از همان مردمی که چنین گزینه‌ای را پیامک کرده‌اند، در اماکن عمومی رکیک‌ترین الفاظ را به زبان می‌آورند و بدترین رفتارهای مدنی را مرتکب می‌شوند. بالاخره ما همین مردمیم‌؛ مشارکت‌کنندگان در نظرسنجی نود که از کره مریخ نیامده‌اند!

سه- اگر اینقدر که مردها روی ورود زنان به استادیوم اصرار دارند خود زن‌ها مایل به استیفای چنین حقی بودند، قطعاً تا به حال در این زمینه گشایشی حاصل شده بود. در حال حاضر شاید بیش از دوسوم محتوایی که در این زمینه تولید می‌شود، توسط مردهاست. چه در عالم ستاره‌ها و چه در دنیای شهروندان عادی، عمدتاً این مردها هستند که غم پشت در ماندن زنان را می‌خورند. این اتفاق در حالی رخ می‌دهد که در تاریخ معاصر ایران زنان به وضوح نشان داده‌اند اگر «واقعا» چیزی را بخواهند، آن را به دست می‌آورند. حق طلاق، انتخاب محل سکونت، کار کردن بیرون از خانه، به روزرسانی نرخ مهریه، پاک شدن سابقه طلاق از شناسنامه و حتی مسئله «حجاب» از جمله مهم‌ترین امتیازاتی بوده که در چند دهه گذشته زنان با اصرار خودشان آن را به صورت قانونی یا عرفی تصاحب کرده‌اند. اگر در دهه شصت تصویری از پوشش امروز زنان ایرانی در پیاده‌روهای تهران و سایر شهرهای بزرگ به مردم نشان می‌دادی و سوگند می‌خوردی که این ایران 30سال بعد است، احتمالاً تو را به جنون متهم می‌کردند اما نه گشت ارشاد و ون‌هایش، نه صداوسیما و برنامه‌هایش و نه شهرداری و بنرهایش نتوانستند حجاب را به همان شکل و سبک و سیاقی که دولتمردان دوست دارند بین زنان تثبیت کنند. به همین منوال اگر اشتیاق زنان برای حضور در ورزشگاه‌ها هم جدی بود، حتماً در همه این سال‌ها به آن دست می‌یافتند. در همین ماجرای اخیر بعد از آن همه هیاهو، فقط 10زن ایرانی در بازی با سوریه پشت درهای استادیوم آزادی تجمع کردند و خواهان حضور در ورزشگاه شدند، در حالی که اگر این تعداد 10هزار یا پنج هزار یا حتی یکهزار نفر بود، قطعاً موضوع همین حالا در نهادهای مهم کشوری مورد بررسی قرار می‌گرفت. البته این مسئله صرفا منحصر به جامعه ایرانی نیست‌؛ چنان‌که در بسیاری از کشورهای اروپایی با وجود سابقه چندده ساله حضور هر دو جنس در ورزشگاه‌ها هم نرخ استقبال زنان از مسابقات فوتبال قابل مقایسه با مردان نیست.

چهار- طنز ماجرا این است‌؛ بسیاری از مردانی که در حمایت از حضور زنان در ورزشگاه گریبان پاره می‌کنند، خودشان تجربه چندانی از حضور در این محیط ندارند و بعضا سال‌هاست که سری به ورزشگاه محل برگزاری یک بازی مهم نزده‌اند. بنابراین نمی‌توان بر این جماعت خرده گرفت که چرا اینقدر سهل و آسان در مورد ضرورت فوری حضور زنان در ورزشگاه سخن می‌گویند و مثلاً طوری حرف می‌زنند که انگار اگر همان یک مأمور نیروی انتظامی از جلوی در کنار برود، همه مشکلات حل است. به شهرستان‌ها و بسیاری از ورزشگاه‌های دور از شهر مثل یادگار تبریز و غدیر اهواز و ثامن مشهد و فولادشهر اصفهان کاری نداریم‌؛ شما فکر می‌کنید در همین ورزشگاه آزادی با این مختصات، خروج امن چند هزار زن در ساعات ابتدایی شب و به منزل رسیدن مطمئن تمام آنها پروژه راحتی است؟ تردیدی نیست که روزی باید به سمت ایمن‌سازی فضا برای حضور زنان حرکت کنیم اما امروز شرایط تحقق این مهم به هیچ‌وجه فراهم نیست. یادتان باشد ما داریم در مورد جامعه بیماری حرف می‌زنیم که در آن «یک دوست» آتنای هفت ساله و معصوم را در چند قدمی پدرش ربود‌؛ جامعه‌ای که حجم اخبار زشت و تکان‌دهنده‌اش در مورد تجاوز به دختران خردسال هر روز بیشتر و عجیب‌تر می‌شود. کاش اولویت‌ها را درست تشخیص بدهیم و این همه زوری را که برای حضور زنان در ورزشگاه‌ها می‌زنیم صرف ایمن‌سازی مراکز شهر و معابر عمومی کنیم‌؛ جایی که یک تبعه خارجی نتواند ماه‌ها دختران ایرانی را در کنار ایستگاه متروی شهید باقری در جوی آب سرنگون کند، آزار جنسی بدهد و البته تا زمان تلاش‌های خودجوش خانواده چهارمین قربانی، گرفتار قانون نشود. جایی که یک پدربزرگ به واسطه آموزش ندیدن بچه‌های بی‌گناه این سرزمین و فقدان چتر حمایتی محکم بر فراز سر آنها نتواند نوه خردسالش را طعمه لذتجویی‌های کثیف و سرکوب شده‌اش قرار بدهد و یک ناپدری مریض و بی‌شرف بیش از 70بار به دختر بچه همسرش تجاوز نکند. بعضی کارها، پروژه‌ها، فشارها و آموزش‌ها واقعاً نیاز بیشتری به اراده جمعی ایرانیان دارد‌؛ اراده‌ای که بخش عمده‌ای از آن امروز فقط معطوف به گذراندن زنان از گیت‌های ورودی ورزشگاه‌ها شده است.

پنج- کاش از پس این همه پافشاری مردانه برای حضور زنان در ورزشگاه‌ها، کمی بوی مهربانی و نوع‌دوستی حقیقی (و نه تبلیغات و نمایش دادن) به مشام می‌رسید. کاش رفتارهای سازنده اجتماعی‌مان متعادل بود و در آن صورت می‌فهمیدیم که جامعه به شکل واقعی و متوازن رو به پیشرفت است. مثلاً کاش همین‌طورکه مردان از همه قماش به آب و آتش می‌زنند که مجوز حضور زنان در استادیوم‌ها را بگیرند، زنان هم کمپینی در مورد زندانیان مهریه تشکیل می‌دادند و برای رهایی چند هزار سرپرست خانوار در بند تلاش می‌کردند. کاش در همه این سال‌ها تقلای مختصری می‌دیدیم از چند بانوی سرشناس و سوپراستار که موج شتابنده «کاسبی مهریه» را تقبیح کنند و به فالورهای پرشمارشان گوشزد کنند تاوان عشق و جنون، غل و زنجیر نیست.همزمان با موج اخبار مربوط به پشت در ماندن زنان ایرانی در بازی با سوریه، خبر دیگری داشتیم در مورد زنی که فقط 24روز بعد از آغاز زندگی مشترک به بهانه چاق بودن همسرش(!) درخواست طلاق داده و مهریه 500 سکه‌ای‌اش را به اجرا گذاشته اما آیا هرگز کسی کمپینی برای «نه» گفتن به این مدل وقیحانه از اخاذی تشکیل داده؟ اگر حضور زنان در ورزشگاه با منع از سوی دولتمردان مواجه است، مصایب پرشمار مهریه و چیزهایی شبیه آن به عادات و آداب خود مردم مربوط می‌شود و صددرصد ریشه اجتماعی دارد اما چون حرف زدن در این مورد خیلی روشنفکرانه به نظر نمی‌رسد و حتی ممکن است بوی تحجر و سنت بدهد، کسی لام تا کام سخن نمی‌گوید.

شش- منع ورود بانوان به ورزشگاه‌ها یک دغدغه زنانه فرعی است که امروز با شدتی عجیب اولویت پیدا کرده و در کانون توجهات قرار گرفته اما درست در همین شرایط انواع دغدغه‌های جدی مردانه در همین جامعه وجود دارند که به هیچ گرفته می‌شوند‌؛ از گرفتاری رکورد و بیکاری و ورشکستگی کارخانه‌ها و قاچاق کالا که تبعاتش عمدتاً مردان را به عنوان مسئول سنتی تأمین خانواده آزار می‌دهد تا رنج کهنه‌ای به نام خدمت سربازی اجباری و همگانی که در ساختار اداری کشور ایران به مسئله‌ای لاینحل می‌ماند. در همین روزهایی که خبر پشت در ماندن چند زن ایرانی در مقابل ورزشگاه‌ها به تیتر اول رسانه‌ها تبدیل شد، خبرهای تلخ و جداگانه‌ای داشتیم در مورد به رگبار بسته شدن سربازان وظیفه بی‌گناه توسط تعدادی از هم‌خدمتی‌های‌شان که بدون شرایط روانی استاندارد لباس رزم پوشیدند و به سیم آخر زدند. به آن اخبار چقدر توجه شد؟ در مورد این دو سال عمر مفید جوانان ایرانی که به جای صرف در راه مهارت‌آموزی و کمک به اتصال مفید آنها به بازار کار و صنعت در مسیر رژه و سینه‌خیز و کلاغ‌پر می‌گذرد چقدر محتوا تولید شده؟ در ضرورت قوی بودن بنیه نظامی و دفاعی کشور جای کوچکترین تردیدی نیست اما آیا واقعاً هنوز شیوه سربازی اجباری بهترین و به صرفه‌ترین راه برای رسیدن به این هدف است؟ ما در مورد این مسائل چقدر سخن می‌گوییم و در مورد حضور زنان در استادیوم‌ها چقدر جدل می‌کنیم؟ البته که هیچ مشکلی نباید ما را از پرداختن به مشکلی دیگر بر حذر بدارد اما منصفانه قضاوت کنید که با شرایط کنونی جامعه ایرانی، بحث راهیابی آزادانه زنان فوتبال‌دوست به سکوی استادیوم‌ها در چه اولویتی از دغدغه‌های شهروندی و حتی جنسیتی قرار دارد؟ کاش پشت این بحث‌های شیک و خوشرنگ، نگرانی خالص ما برای همنوعان و هموطنان‌مان وجود داشت اما افسوس که در بخش بزرگی از غائله، رد پای تلاش برای خودنمایی و جلب توجه و تحسین‌های مجازی احساس می‌شود. آخرش هم کار به جایی می‌رسد که دولتمردان دلسوز می‌توانند با نشاندن فیلتر شده تعدادی زن در برخی ورزشگاه‌های ایران، ژست انجام تکلیف بگیرند و ادعا کنند تمام مطالبات جامعه نسوان را پرداخت کرده‌اند. منتظر بمانید و آن روز را ببینید!


لینک مطلب - رسول بهروش

سپیدرود عشق بی پایان

  • آقاگل ‌‌
  • دوشنبه ۱۱ ارديبهشت ۹۶
  • ۱۸ نظر

نتیجه تصویری برای سپیدرود بخشکد ماهی ها میمیرند


گر سپیدرود بخشکد...

ماهی‌ها می‌میرند


چقدر خوبه این شعار و چقدر خوبه این تیم و تماشاگرانش. و چقدر خوبه این اسم: سپیدرود رشت

انگاری یک نسیم خنک از دریای خزر می‌خوره توی صورتت.  

تیمی که همه این سال‌ها با عشقِ مردمش بوده که زنده است. تیمی که تا دسته چهارم هم رفت. ولی تسلیم نشد، موند و مبارزه کرد. و امروز پس از سال‌ها تلاش به لیگ برتر رسید. 

سپیدرود برای من نماد و الگوی تلاش و مبارزه است برای رسیدن به هدف. 


اگر تیمی باشه به غیر از پرسپولیس که دوست داشته باشم طرفدارش بشم این تیم سپیدرود رشت هست قطعاً. "سپید رود عشق بی پایان"

آی گرجس گرجیا خاتون ایالت جورجیا گرجستانم را گیو می بک...

  • آقاگل ‌‌
  • چهارشنبه ۳۰ فروردين ۹۶
  • ۱۹ نظر
در این برهه حساس کنونی برپایی جشن قهرمانی مصلحت نیست. 
در این برهه حساس کنونی نباید پسر بچه‌ای شش ساله در مراسم قهرمانی حضور داشته باشد زیرا مصلحت نیست. 
در این برهه حساس کنونی بازیکنان حق ندارند زیاد به شادی بپردازند و به سمت تماشاگران بروند، چون مصلحت نیست. به هر حال ممکن است زاویه بدن تماشاگران نسبت به خط افق بیشتر شده و افرادی خاص ناراحت شوند. 
ولیکن در این برهه حساس کنونی نقش پیراهن زردها بسیار مهم است.

قهرمانی قرمزترین تیم ایران هم مبارک باشد. اما حواستان باشد زیاد شاد نشوید. زیرا در این برهه حساس کنونی زیاد مصلحت نیست. بازهم میل خودتان.

و اینک دهمین جام برای پرسپولیس بی رقیب

  • آقاگل ‌‌
  • شنبه ۲۶ فروردين ۹۶
  • ۱۵ نظر

🏆 جام اول را آلن راجرز به پرسپولیس هدیه داد. بالاتر از هشت تاج.

تاج تهران بود با تاج نوشهر، رشت، گناباد، مسجدسلیمان، سنندج، اهواز، کهکیلویه.

پس از تعلیق و انحلال شاهین و دارایی، تاج هشت‌ ضلعی از سراسر ایران به فرماندهی سپهبد خسروانی، مقهور سرخ‌های نو رسیده شود.

راجرز، مبتکر ٤-٣-٣ درایران. سه تای جلو: مثلث رویایی حسین کلانی، همایون بهزادی و صفر ایرانپاک. 

پرسپولیس قهرمان، آماده میزبانی جام باشگاههای آسیا می‌شد اما به خاطر لغو مسابقات، فرصت افتخارآفرینی در آسیا به سادگی از دست رفت.

 

🏆جام دوم، باز راجرز و این بار بدون شکست. بهترین پرسپولیس تاریخ، فاتح نخستین دوره جام تخت جمشید.

مسابقاتی که شش ماهه به پایان رسید و شامل شش گل تاریخی سرخپوشان در ششمین ماه سال بود.

پرسپولیس از  دی ٥٠ تا خرداد ٥٣ به مدت ٨٦٥ روز در لیگ بدون شکست ماند. 

رکوردی برقرار در تاریخ فوتبال ایران که در آسیا هم تا ٢١ سال پایدار بود.

 

🏆جام سوم سال ٥٤. پرسپولیس نایب قهرمانی پارسال را با بیوک وطنخواه ٣٣ ساله جبران کرد.

جوانترین سرمربی قهرمان در تاریخ لیگ‌های سراسری ایران.

هما جدی‌ترین رقیب بود اما ناصر نورایی هرچه گل زد، هواپیمایی ملی به «پارس شهر» نرسید.

بهرام مودت دروازه‌بان پرسپولیس در دوره سوم جام تخت‌جمشید ٨٤٢ دقیقه گل نخورد تا رکوردی تاریخی به ثبت برساند.  

 

🏆پرسپولیس بیست سال جام نگرفت اما «جام‌های گمشده از ٦٥ تا ٦٩» پرسپولیسِ اعجاب‌انگیز پروین در فوتبالی که لیگ سراسری نداشت را نباید نادیده انگاشت. پنج قهرمانی متوالی در جام باشگاه‌های تهران که مهم‌ترین لیگ کشور بود. 

جام چهارم را سال ٧٤ استانکو گرفت، دومین خارجی بعد از راجرز که پرسپولیس را قهرمان کرد.

برف ریخته بود روی پیست دوومیدانی، استانکو شال گردن قرمزش را در هوا چرخاند. برای هواداران، تصویرى عجیب و بی سابقه که محال بود از پروین ببینند. 

 

🏆 جام پنجم. سال ٧٥ و باز استانکو. باز بهمن دوم شد و رفت به بایگانى تاریخ.

سرنوشت مشترک تمام تیم‌های ناگهانی و بی ریشه.

 

🏆علی پروین و جام ششم. سال ١٣٧٨ بود و اختلاف ١٢ امتیازی با استقلال.

تکرار رکورد بی شکستی توسط پرسپولیس با سرمربیگری پروین در ٤٣ بازی رسمی جام حذفی، لیگ کشور و جام باشگاههای آسیا.

در بردهای پی‌درپی هم پرسپولیس در فصل ۷۷ لیگ آزادگان با ۱۴ برد متوالی، رکورد دیگرى زد.

 

🏆سال ٧٩ شعار پروینِ بکن‌بائر. جام هفتم و اختلاف هفت امتیازی.  

 

🏆جام هشتم؛ اولین قهرمان لیگ تخت جمشید، اولین قهرمان لیگ برتر هم شد. 

سال ٨١ بود و باز بالاتر از استقلال. سومین قهرمانی متوالی. آبی‌پوشان به رکورد نایب قهرمانی‌شان افزودند.

این چهارمین جام بود در پنج دوره! آن یک دوره هم پرسپولیس در لیگ ٧٦ شرکت نکرد.

چون با ١٤ ملی پوش با توجه به اردوهای طولانی، با تقاضاى فدراسیون کنار کشید تا خود را فدای صعود تاریخی تیم ملی به جام جهانی ١٩٩٨ کند.

پروین به رکورد سه قهرمانی در لیگ سراسری رسید. او سه جام حذفی گرفته و در زمان بازیگری نیز سه بار قهرمان لیگ شده. تیم را به قهرمانی آسیا رسانده و با احتساب جام‌های دهه شصت که لیگ سراسری نداشتیم، به عنوان بازیکن و مربی، سلطان جام‌دار تاریخ فوتبال ایران لقب گرفته.

 

🏆جام نهم سال ٨٧ با افشین امپراتور. تیمی که با کسر شش امتیاز قهرمان شد. (همون دقیقه 96 قهرمان لیگ عوض میشه معروف)

 

🏆جام دهم. برانکو ایوانکوویچ دومین کروات و سومین خارجی که ارتش سرخ را به قهرمانی می‌رساند. با مدیریت طاهری که مهم‌ترین خصیصه‌اش، پرهیز از خودنمایی و حاشیه‌سازی، همچنین تزریق آرامش به تیم و نیمکتى است که چندسال با مدیران خودنما از آرامش بی بهره بود و لطمه خورد.

 

heart یادی هم کنیم از زنده‌یاد محمد عبده. نه خودش که در غربت درگذشت و نه هیچ یک از اعضای خاندان و خانواده‌اش، سهمی از تیم نبردند. 

مرحوم عبده از صفر شروع کرد و بنیانگذار باشگاهی شد که پرطرفدارترین تیم ایران است. پسران جسور عبده؛ دهمین جام را به تاریخ باشگاه هدیه کردند. 

 

heart و یادی کنیم از کاپیتان فقید تیم، زنده یاد هادی نوروزی عزیز، روحت شاد کاپیتان...

 

برگرفته شده از کانال تلگرامی مهدی رستم پور

جنگیدن

  • آقاگل ‌‌
  • پنجشنبه ۲۸ بهمن ۹۵
  • ۲۴ نظر

+مسابقات کشتی جام جهانی، ایران، کرمانشاه

+حسن یزدانی که در وضعیت سختی مقابل حریف ترکیه‌ای گرفتار شده بود، نه تنها فن نخورد و امتیاز نداد بلکه با اجرای فوق‌العاده زیبای فن «لنگ» ٤ امتیاز گرفت!


یک قهرمان هرگز تسلیم نمی‌شود!

می‌جنگند، حتی اگر سر سوزنی امید برای موفقیت باشد...


صفحه ویژه داربید

  • آقاگل ‌‌
  • يكشنبه ۲۴ بهمن ۹۵
  • ۴۷ نظر


من و دل بریدن از تو؟!

چه محال خنده داری!


س.ن:

1-فوتبال بازی ساده‌ای است که در آن بیست و دو نفر نود دقیقه به دنبال توپ می‌دوند و نهایتاٌ پرسپولیس برنده‌ است!


2-"زندگی و دیگر هیچ، بخشی از عنوان کتاب مشهور اوریانا فالاچی است، معادل واژه زندگی در این نام زیبا برای من فوتبال است. فوتبال یعنی زندگی. روزی که یک اتفاق فوتبالی نیافتد، معنای یک روز نافرجام را دارد. انگار خورشید مثل همیشه غروب نمی کند.


3- آرشیو: بخوانید - بخوانید!


4- نیمه اول. یکی زدیم. خیلی قشنگ هم زدیم. ولی سه تا هم خوردیم و خیلی بد هم خوردیم. نبود کمال کامیابی نیا و احمدزاده ای که دفاع چپ پرسپولیس رو کرده بود اتوبان تهران-کاشان.

ولی این هیچی هیچی از ارزش های تیم قهرمان کم نمیکنه. ^_^


5-نیمه دوم، بازی فیزیکی و درگیرانه استقلال، دفاع اتوبوسی، خب انتظارش هم می‌رفت. با این حال اگر آقای گل کمی دقت داشت می‌تونست نتیجه دیگری رقم بخوره. باری، سه دو باختیم. ولی این مهم نیست. مهم این بود که جنگیدیم، تلاش کردیم، و مهم تر، قشنگ و جوانمردانه بازی کردیم. 

مبارک استقلالی‌ها! 

6-#کامنتدونی

میشل پلاتینی:

"تیم‌های بزرگ با کسب جام خوشحالی می‌کنند و تیم‌های کوچک با شکست دادن تیم‌های بزرگ!"


نبرد چاق و لاغر!

  • آقاگل ‌‌
  • يكشنبه ۱۷ بهمن ۹۵
  • ۲۶ نظر

فاصله شکست و پیروزی فاصله بین رفتن و ماندن است!

 قهرمان‌ها همواره رفتن را انتخاب می‌کنند.



س.ن:

فوتبال بازی ساده‌ای است که در آن بیست و دو نفر نود دقیقه به دنبال توپ می‌دوند و نهایتاٌ چاق‌ها برنده می‌شوند!(+)