- آقاگل
- شنبه ۱ اسفند ۹۴
س.ن: پونه ممکنه پدرام هم باشه! با اندک تغییر!
نظرات (۲۰)
المی ...
- شنبه ۱ اسفند ۹۴
- ۱۳:۲۱
چقدر ازین آدما که سر تاپاشونو یه رنگ میکنن بدم میاد>.<
ترکیب رنگ خوبه بابا
ترکیب رنگ خوبه بابا
نتیجه گیری از اون جالب تر!
:)
khanomi ..
- شنبه ۱ اسفند ۹۴
- ۱۳:۵۰
هان：/یعنی توی این داستان یه مفهوم عمیق که من درک نمیکنم؟!یا روی سطح شناوره من خیلی رفتم عمقش؟!：/
خیلی رفتی تو عمق مطلب.
بیاین بیرون.
خیلی ساده تر از این حرفاست.
:)
محمدهادی علی بابائی
- شنبه ۱ اسفند ۹۴
- ۱۳:۵۲
یعنی پدرام هم مانتو مغزپسته‌ای خریده؟!
:))
:))
نه یکم تغییر میکنه!
ممکنه مثلا بره سوئیچ ماشین سبز بخره بعد بره ماشینش رو با سوئیچش ست کنه!
:))
زهرا یگانه
- شنبه ۱ اسفند ۹۴
- ۱۴:۰۶
همه چی مغز بسته ای آخه؟
احتمالا مانتو رو سبز تیره خریده باشه.
من دیگه اینقدر تخصص ندارم.
همینکه رنگ مغز پسته ای رو میشناسم کافیه بعنوان یک پسر
:))
خانم جیم
- شنبه ۱ اسفند ۹۴
- ۱۴:۱۳
چقدر این پستاتون خوبن :)
بازم چشم :))
بازم چشم :))
نظر لطفتونه.
:)
بازهم آفرین آفرین.
پریسا ..
- شنبه ۱ اسفند ۹۴
- ۱۴:۳۰
خوب بود رنگ پونه هه هم مغز پسته ای می شد :)
پونه خودش سبزه به هم میان!
:)
فاطمه .ح
- شنبه ۱ اسفند ۹۴
- ۱۵:۱۲
میگم بهتر نیست یهاسم ثابت روانتخاب کنی؟
اینطوری اشنا تر میشه شخصیت فرد.
گفتم اون شخصیته ناراحت میشه این همه بهش تیکه بپرونم!
دیگه هرکسی یه بدی هایی داره :))
آقای سر به هوا ...
- شنبه ۱ اسفند ۹۴
- ۱۵:۲۱
پونه چی شده ؟ :/
پونه رفته خرید مانتو و لباساش رو با جوراباش ست کنه برگرده :)
لی لی (لیلی نامه)
- شنبه ۱ اسفند ۹۴
- ۱۶:۰۹
من متناسب بودن لباسام برام مهمه... ولی خیلی هم شبیه پونه نیستم...
متناسب بودن خوبه.
ولی وقتی مانتو خریدی و بری جوراب هات رو باهاش ست کنی!
نه جوراب بخری بری مانتو و شلوارت رو باهاش ست کنی!
:)))
دایی جان
- شنبه ۱ اسفند ۹۴
- ۱۶:۲۸
جالبه ها ...من دقیقا برعکس پونه ام!
یعنی اینقدر خوب بودم خبر نداشتم؟
:)))
برعکسش یعنی چطوری؟
یعنی اول لباس بخری بعد جوراب رو ست کنی؟
یا کلا اعتقادی به خرید نداشته باشی؟
اگه مورد دومه پس خیلی شبیه خودمی :دی
در نتیجه خیلی خوبی شک نکن :)
دایی جان
- شنبه ۱ اسفند ۹۴
- ۱۶:۳۱
به علاوه ،اگه پدرام این رفیق منه که باید بگم نه، طفلک روحشم خبر نداره از این چیزا...
به نظرم همون پونه است :)
:)))
گفتم پدرام که به پونه بیاد حاجی.
:)
دایی جان
- شنبه ۱ اسفند ۹۴
- ۱۶:۳۴
در ضمن ذهن نگارنده باید واکاوی بشه که این اسمها دقیقا از کجاش در میان! قضیه بوداره! حالا نیمدونم دقیقا بوی چی میده..
بوی پونه میده و اندکی هم کله اش بوی قرمه سبزی!
دهن نگارنده هم به گفته مادرش بوی شیر میده هنوز :دی
سعادت سلیمانی
- شنبه ۱ اسفند ۹۴
- ۱۷:۱۳
یادم نمیاد آخرین بار کی رفتم خرید :)
:)
اصلا زشته یه پسر یادش بیاد کی رفته خرید!
اسپریچو ツ
- شنبه ۱ اسفند ۹۴
- ۱۸:۱۴
یعنی الان به اکثر دختر ها گفتین دختر نباشین:دی
معلوم بود یعنی؟
:)
نه ما خانم های خوب هم داریم که اول مانتو میخرن بعد جوراب هاشون رو با مانتو ست میکنن!
من روی سخنم با کسایی بود که جوراب میخرن بعد مانتو رو باهاش ست میکنن!!!
خیلی فرقه بینشون.
:دی
دایی جان
- يكشنبه ۲ اسفند ۹۴
- ۱۹:۰۸
خوشبختم از اشنایی باهات! بله اصولا اعتقادی به خرید ندارم
صبر میکنم اطرافیان از شکل و قیافم خسته بشن برن برام لباس بخرن!!
از این جهت گفتم که اصلا شبیه پونه نیستم چون هیچی رو با هیچی ست نمیکنم!
ما نیز خوشبختیم از آشنایی با شما دائی جان.
:)
منم اینقدر نمیرم خرید تا خودشون مثلا میرن دو تا شلوار میارن میگن یکی رو انتخاب کن!
پرستو
- پنجشنبه ۲۳ دی ۹۵
- ۲۱:۵۱
خوب شد نوشتی ممکنه پدرام هم باشه هاا، وگرنه میخواستم یک سخنرانی غرا در زمینه حقوق زنان و فمنیست بکنم همینجا در بخش نظرات.
:)))
آخرین مطالب
- برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را
- برای تمام کلاه ایمنیها
- یک مهمانی سه نفره
- هفتۀ کتاب و کتابخوانی اینترنتی
- از فلفلی تا آتش بدون دود | یادداشت مناسبتی هفتۀ کتابخوانی
- در ستایش روزانه نویسی
- دیگر حوصلهمان از این زندگی سر رفته
- چهل و یکم- حمید بابایی
- نقدی به جامعهای که سالهاست گرفتار نژادپرستی است
- برای خدایان احتمالی فوتبال
موضوعات
-
خودنوشت نگاری
(۴۷۹)
- طنزنگاری (۲۴)
-
شعر نگاری
(۲۳۷)
- فوتولوگ نگاری (۱۹)
- داستان کوتاه (۳۵)
-
کتاب نگاری
(۱۵۹)
- تذکرة الأولیاء (۳۷)
- شاهنامه نگاری (۱۳)
- عکس نگاری (۴۳)
- ورزش نگاری (۳۰)
- فوتبال نگاری (۶۰)
-
مذهب نگاری
(۱۶۱)
- عاشورا (۱۸)
-
رمضانیه
(۱۳۴)
- سی سحر سی دقیقه با کتاب (۲۷)
- مناجات سحرگاهی (۲۷)
- آهنگ نگاری (۴۲)
- فیلم نگاری (۲۲)
-
وبلاگ نگاری
(۷۲)
- مهمان نگاری (۲)
- سفرنامه نگاری (۷)