۱۳۴ مطلب با موضوع «مذهب نگاری :: رمضانیه» ثبت شده است

مناجات رمضانیه

  • آقاگل ‌‌
  • شنبه ۲۲ خرداد ۹۵
  • ۱۸ نظر

الهی!

دل زمین را لرزانیدی.

دل مرا نیز بلرزان!

شاید به خود آمدم.


خدایا!

آمدیم بهشت

حوری ها را فیلتر نکنی؟!


س.ن: مناجات نویسی دقایقی پس از سه زلزله امشب!


مناجات رمضانیه

  • آقاگل ‌‌
  • جمعه ۲۱ خرداد ۹۵
  • ۱۲ نظر

خدایا!

ما را چه به پیچاندن تو؟

تو آن‌قدر بزرگ هستی که

اگر کسی بخواهد تو را بپیچاند

کل عمرش را در پیچ می‌گذارند!



مناجات رمضانیه

  • آقاگل ‌‌
  • پنجشنبه ۲۰ خرداد ۹۵
  • ۱۵ نظر

الهی!

 چنان کن که دو کلمه حرف حساب هایم،

 بوی تو را داشته باشد نه بوی لایک!


خدایا!

 دومین روز میهمانی ات گذشت...

و من هنوز در خوابم!

خدایا فرشته هایت را بگو تا قلقلکم کنند

 شاید بیدار شوم...



بدون شرح!

  • آقاگل ‌‌
  • چهارشنبه ۱۹ خرداد ۹۵
  • ۲۳ نظر


شاعر می فرماید که: 

هرچند رسیده است مکرر آیه

روزه به تن خلق بود پیرایه

ما روزه گرفتیم که افطار کنیم

با کاسه آش دختر همسایه...


و در جواب ایشون شاعره ای ( شاعره- به خانمی گویند که شاعر باشد.) می فرماید که:


تا کی به تمنای وصال تو یگانه 

نذری بپزم پخش کنم خانه به خانه!


+ امیدوارم قبل از افطار این تصویر رو نبینید! این بنده نگارنده هیچگونه مسئولیتی در قبال دل ضعفه شما ندارد:دی

++ در این ایام، اگر می توانید حتما حتما به سازمان های انتقال خون مراجعه کنید و خون اهدا کنید. چه بسا این کار موجب نجات جان یک نفر شود. این پست رو هم بخونید. خالی از لطف نیست.

مناجات رمضانیه

  • آقاگل ‌‌
  • چهارشنبه ۱۹ خرداد ۹۵
  • ۱۴ نظر

الهی!

من مثل آن بت‌پرست نیستم

که اگر تو را نداشته باشم

خدای سنگ و چوبی داشته باشم!

من اگر تو را نداشته باشم، چیزی ندارم...


خدایا!

روز اول مهمانی ات تمام شد، می دانم که میهمان خوبی نبودم!

 اما تو همچنان بهترین میزبانانی. مرسی.


مناجات رمضانیه

  • آقاگل ‌‌
  • سه شنبه ۱۸ خرداد ۹۵
  • ۹ نظر
الهی
می گویند این ماه، ماه میهمانی توست. ما که راضی به زحمتت نبودیم. اما حالا که دعوتمان کرده ای یاریمان کن تا میهمان خوبی باشیم.
.
پروردگارا!
در این ماه پارازیت های نفس اماره ام را بردار تا سیگنالت را درست بگیرم.
.
خداوندا!
خودت که بهتر می دانی فصل تابستان است و گرما سخت و آزار دهنده! پس یا کمکم کن یا این قدرت اختیار را از من بگیر! من از اختیاراتم می ترسم! فردا پس فردا خودت به خاطر همه این ها یقه ام را می گیری!


الهی!
سحرگاه اول شد، بسم الله...