- آقاگل
- جمعه ۲ آبان ۹۳
- ۲ نظر
پایگاه اینترنتی رادیو بین المللی چین (CRI) به نقل از منابع داخلی نوشت: «همزمان با نزدیک شدن به ماه محرم، نگاهی به طبلهای در معرض فروش در حوالی راسته پارچه فروشهای بازار تهران این سؤال را به ذهن متبادر میکند که این طبلها ساخت کدام کشور است؟ پاسخ به این سؤال را در برچسبهایی که "MadeinChina" رویشان نقش بسته، میتوان دریافت.»
این منبع دولتی ادامه داد: «کشور چین بزرگترین مبدأ طبلهای وارداتی ایران در نیمه نخست امسال بوده است. قیمت این طبلها بر اساس سایزشان متفاوت است و گاهی نیز طبلهای ساخت ایران به چشم میخورد.
بر اساس مشاهدات، جنس این طبلها عمدتا از استیل و آهن است و چوب استفاده شده در آنها نیز "توپوز" نام دارد. بر این اساس، متوسط قیمت یک طبل کوچک 63 هزار تومان است، اما قیمت این کالا به طور میانگین از 90 هزار تومان تا 600 هزار تومان متغیر به نظر میرسد.»
بر پایه گزارش مذکور، «آمار واردات طبل در ششماهه اول سال جاری گویای این است که چین به لحاظ وزنی اولین صادرکننده این کالا به ایران است. امارات متحده عربی نیز به لحاظ ریالی و ارزش دلاری بزرگترین صادرکننده طبل به ایران بوده است. البته کشورهای دیگری هم در این میان تلاش کردهاند در بازار ایران جایی برای طبلهای خود پیدا کنند؛ از جمله: هلند، ترکیه و آلمان.»
رادیو چین خاطرنشان کرد: «مجموع طبلهای واردشده به ایران در ششماهه نخست سال جاری، ارزشی معادل 458 میلیون و 359 هزار ریال معادل 17 هزار و 736 دلار داشته است. موضوع قابل توجه این است که علیرغم مشاهده طبلهای ژاپنی در بازار ایران، در میان کشورهای صادرکننده طبل به ایران نامی از کشور ژاپن دیده نمیشود که این شائبه را به وجود میآورد که طبلهای ژاپنی از مبادی غیررسمی عبور داده شدهاند.»
س.ن: مردی از دیار کرمان
مجتبی احمدی
- عجیبه واقعاً! مگر نه؟
- آره!
- حاصل ضرب دودوتا، چهاره!
چهارتا فصل سالمون بهاره
آخه چه قرنیه؟ چه روزگاره؟
- سال هزار و چارصد و چهاره
تموم چاله چولهها پُر شده
خوب بخورین که سولهها پر شده
هی بشورین که لولهها پر شده
تازه، آبش همیشه پرفشاره
سال هزار و چارصد و چهاره
عدله که داد میزنه تو هر دیار:
«یکی شده قیمت موز و خیار
آی خونهدار! زنبیلُ وردار بیار!»
فقره که داره زنبیلُ میاره
سال هزار و چارصد و چهاره
هزارتا فکره پشت هر تریبون
مردا تمیزن؛ نه به زور صابون!
هیچ زنی واینمیسته تو خیابون
اگر که وایسه، منظوری نداره
سال هزار و چارصد و چهاره
ا
گر سوال کنی، جواب میرسه
ماهی سهبار «روز کتاب» میرسه
از همهجا بوی کباب میرسه
حتی از اون خونهی نیمهکاره
سال هزار و چارصد و چهاره
کتابا از ممیزی رد شدن
هفتگیَم چاپ مجدد شدن
تیراژا صدهزار و پونصد شدن
کتاب توی زنبیل خانواره
سال هزار و چارصد و چهاره
حادثهی بدی نمیشه حادث
خبرنگار سرویس حوادث
زده تو کار سرویس مدارس
پیاده بوده و حالا سواره
سال هزار و چارصد و چهاره
قصه عوض،بدل شده به قرآن!
بازار چین افتاده دست ایران
بگو با چی!؟... نسل جدید پیکان!
تازه دوتا بوق اضافه داره
سال هزار و چارصد و چهاره
خطبازیا گُم شد و خط عوض شد
دُرستایی که بود غلط، عوض شد
خلاصه، فرهنگ لغت عوض شد
عمل دیگه معادل شعاره
سال هزار و چارصد و چهاره
تموم قُفلا از کلید نوشتن
کلیشهها حرف جدید نوشتن
سیاسیا شعر سپید نوشتن
حرف حساب انگاری پرشماره
سال هزار و چارصد و چهاره
به تَه رسوندن همه آغازا رو
دارن هوای طنزپردازا رو
تلویزیون نشون میده سازا رو
کاری نداره که دفه یا تاره
سال هزار و چارصد و چهاره
محلهی ما پُرِ باسواده
چیزی که نیس - جون تو! - اعتیاده
جمعیتَم در حال ازدیاده
اینا همش مایهی افتخاره
سال هزار و چارصد و چهاره
صفحهی یک، تیترُ زده: عدالت!
صفحهی دو، تیترُ زده: کسالت!
صفحهی سه، تیترُ زده: خجالت!
«خبرندار»ه یا «خبرنگار»ه؟!
سال هزار و چارصد و چهاره
زندونا تعطیله؛ بیا تماشا!
کارخونه تکمیله؛ بیا تماشا!
موقع تحویله؛ بیا تماشا!
- تحویل چی؟
- تحویل سال، دوباره
سال هزار و چارصد و چهاره
...
...
یواشیواش وارد گلزار شدم
یا شایدَم وارد بازار شدم
به صورتم آب زد و بیدار شدم
آبی که زد به صورتم چه بد بود!
سال هزار و سیصد و نود بود!
تمام note های گوشی بنده در طی یک هفته!!!
س.ن: بعضی از موارد رو خودمم نمی فهمم
- ص144
- بزنم تهمت و بهتان و چوگویند مزن بکشم جیغ و زنم داد که آزادی نیست
- دکتر
- انرژیهای نو
- نغمه بادگیرهاواقعا چرا؟
- نوستالژی
- درختچه زیتون، اسرائیل، فلسطین، جنگ و صلح
- آزادی، انسانیت، امام حسین(ع)، عبادت
- لبخند غیر مجاز- اسماعیل امینی
- جزوه یادم نره
- تیتراژ بچه های کوه آلپ
- مجله طنز،جمعه 5عصر
و ...
س.ن: کسی منشی خوب سراغ نداره؟
(شرایط: مجرد باشه، شرایطش به من بخوره، به سفارش پدر تک فرزند باشه و شاغل)
س.ن تقدیم به تمامی سیاستمداران عالم
..سیاستنامه..
دهی بوی گل ها، بهاری مگر کنی فتنه برپا،شراری مگر؟
تمامی ندارد سخن گفتنت حکایات دنباله داری مگر؟
تو را ناز و خمیازه قاطی شده بمیرم الهی،خماری مگر؟
چه آشفته و درهم و برهمی ترافیک بی بند و باری مگر؟
ندیدم زتو، هیچ خیر و ثمر رقیب درخت چناری مگر؟
همه جانب اغنیا می روی عزیز دلم،خاویاری مگر؟
چرا رفته ای جزو مستضعفین؟ فقیری مگر، بی دلاری مگر؟
شدی خیط و داری تفرعن هنوز ابر قدرتخرسواری مگر؟
چنان شهر بیروت و جوی عراق گل آلود از چشمه ساری مگر؟
شد از راه و رسمت جهانگرد مات حلاصه، سیاستمداری مگر؟؟
تقدیم به همه روش ان فکران عالم
..روشنفکر..
یکی از چیزهایی که نمیتوانم درک کنم این است که چگونه برخی دوستان کتابی که نویسنده آن برایش سال ها وقت گذاشته است را فقط در یک روز می خواهند بخوانندش!!!
کتاب را باید با تمام وجود خواند و با تمام وجود تار و پود آن را دریافت!!!
تا بلکه اندکی بتوانی بفهمی احوالات نویسنده را.!!!
پ.ن: سیر مطالعاتی کتا ب "نون نوشتن آقای دولت آبادی" تقریبا دو هفته طول کشید!!!
چیزی که به نظر برخی دوستان بسیار عجیب بود؟!؟
اما کاش بیشتر به طول می انجامید تا بتوانم بهتر بفهممش!!!
حداقل یک ماه یا دوماه...