۲۴ مطلب با موضوع «خودنوشت‌ نگاری :: طنزنگاری» ثبت شده است

کف جفت پا چسبیده به بخاری 12000 ایران شرق

  • آقاگل ‌‌
  • يكشنبه ۳ ارديبهشت ۹۶
  • ۱۹ نظر

همینطور که دارید به زمین و زمان و کائنات فحش می‌دهید که "وااای چیه این گرما!" و "آخه چطوری فروردین می‌تونه اینقدر گرم باشه؟" و "چیه این فروردین اصلاً" یک دعایی هم در حق شهر ما بکنید که از سرما تا همین چند روز پیش کف جفت پا را چسبانیده بودیم به بخاری 12000 ایران شرق و گذر عمر می‌دیدیم و همین چند روز پیش سرمایی خورده‌ایم که برای از پا انداختن یک فیل در جزایر لانگرهانس کافیست چه برسد به ما که در روز نهایت چهار وعده غذا می‌خوریم.

باری، بساط سوتی دادن‌های پیاپی و خواب‌های عجیب و غریب در این روزها حسابی گرم بوده و پیش بینی می‌شود در چند روز آینده هم گرم باشد.

بعنوان مثال همین دیشب خواب می‌دیدم یکی از رفقای قدیمی آمده می‌گوید فلانی پاشو بیا برویم امتحان نهایی نمی‌دانم چه و چه را دوباره بدهیم! در عالم خواب هرچه می‌گفتم: "پدرت خوب! مادرت خوب! آخر چرا باید دوباره این امتحان را بدهیم؟" ول کن ماجرا نبود و می‌گفت بیا برویم کیف می‌دهد! خوشبختانه از خواب پریدم و البته متاسفانه یادم نیامد کدام دوست بزرگواری بود تا بتوانم تلفن را بردارم و هرآنچه از دهانم در می‌آید را نثارش کنم! حتی در خواب هم دست از سر آدم بر نمی‌دارند.

یا همین امروز عصر خواب می‌دیدم انتخابات برگزار شده و نمی‌دانم چه کسی برنده شده و هیچکس هم از این اتفاق خوشحال نیست! حتی اسم کسی که برنده شده بود را یادم نمی‌آید. فقط در ذهنم هست که تایید صلاحیت هم نشده بود! ولی در انتخابات برنده شده و رئیس جمهور آینده کشور بود. 

یکبار هم نیمه‌های شب خواب دیدم پرسپولیس با الهلال بازی دارد و من بازیکن تیم الهلال هستم! :|


از سری سوتی‌هایی که داده‌ام تنها یک موردش قابل گفتن است. دیروز عصر رفته بودم از عابربانک برای مادرجان پول بگیرم. وقتی کارت را وارد کردم با دقت گزینه هشتاد هزارتومان را انتخاب کردم. ولی وقتی عابربانک پول را پرداخت کرد دیدم 110 هزارتومان است! چندبار پول را شمردم و دیدم نخیر واقعاً 110 هزار تومان است. در مسیر به این فکر می‌کردم که خب یحتمل خود بانک 30 هزارتومان اضافه را از حساب کم خواهد کرد. با این حال وقتی به خانه رسیدم و پول را مجدد شمردم دیدم دقیقاً هشتاد هزارتومان بود. یک 50هزارتومانی و شش تا 5هزارتومانی! 


باری، سوتی دادن‌های این بنده نگارنده که از قدیم زبانزد خاص و عام بوده و چیز جدیدی نیست. به قول مادربزرگ با آن قد دیلاقمان در آسمان سیر می‌کنیم. اما در مورد خواب‌ها همچنان نمی‌دانم از عوارض داروهاست یا از عوارض خود سرماخوردگی. هرچه هست امید دارم تا قبل از خوب شدنم چند خواب دیگر ببینم. بخصوص آن خواب بازی پرسپولیس الهلال را که نیمه تمام باقی ماند و نفهمیدم آخر نتیجه بازی چه شد! امیدوارم پرسپولیس برنده بازی شده باشد!

جوانا سر متاب از پند پیران!

  • آقاگل ‌‌
  • پنجشنبه ۲۴ فروردين ۹۶
  • ۲۰ نظر

"برادرم، خواهرم، ایمان داشته باش که ندانستن هیچگاه گناه کبیره نیست. باور کنید اگر گاهی اوقات صادقانه بگویید فلان مطلب را نمی‌دانم یا فلان آدرس را بلد نیستم به هیچ جای این کائنات بر نمی‌خورد."


شما بروید سر یک خیابان و با حالتی سرگردان بایستید و بعد از 10نفر بپرسید: "ببخشید آقا - خانم، خیابان "آقاگل نژاد" کجاست؟" با اینکه مطمئنم در هیچ شهری خیابانی با این اسم نیست می‌توانم ادعا کنم در 90 درصد موارد(یعنی 9 نفر از آن ده نفر) آدرسی به شما خواهند داد که از فلان خیابان برو و مستقیم بپیچ به سمت چپ. بعد خطر اول نه خطر دوم نه خطر سوم را بپیچ به سمت راست، دو دور دور خودت بگرد و انگشت اشاره‌ات را روبروی دماغت نگه دار و از همان مسیر مستقیم که آمدی به سمت شمال شرقی برو و بعد کودکی می‌بینی رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه‌ی نور، و از او بپرس خیابان "آقاگل نژاد" کجاست! 


امضاء: یک درد کشیده!


جوانا سر متاب از پند پیران

که رأی پیر از بخت جوان به...

"حافظ جان"


باز روز پدر شد و هیشکی بهمون نگفت پدربزرگ

  • آقاگل ‌‌
  • دوشنبه ۲۱ فروردين ۹۶
  • ۳۳ نظر
روایت معتبر از غیر معصوم داریم که می‌فرماید: هرکس مرا ( +آقاگل فقیر الحقیر را، پیرمرد بلاگستان را ​) در این شب فرخنده بیشتر یاد کند و روز پدر را به ما تبریک گفته و با دعایی نیکو و بیتی شعر موجب خشنودی دلمان شود خدا او را بیشتر دوست دارد و بهشت بر او واجب گردد! 

بدون شرح

  • آقاگل ‌‌
  • جمعه ۲۰ اسفند ۹۵
  • ۱۱ نظر



تفکرات یک ذهن خسته در ادامه‌ی نصب ویندوز جدید!

  • آقاگل ‌‌
  • يكشنبه ۱۵ اسفند ۹۵
  • ۲۳ نظر

از ویندوز 7 و 8 به بعد برای "خاموشی موقت" به جای Stand By که در ویندوزهای قدیمی استفاده می‌شد، کلمه ی Sleep یا خوابیدن استفاده میشه.


در همین راستا، کلمات زیر به ذهنم رسید:


- "بیدار شدن" برای به کار انداختن مجدد رایانه بعد از خوابیدن.


- "مُردن" برای خاموش کردن کامل رایانه.


- و لابد "رستاخیز" برای روشن کردنش.


-و  مثلا "برزخ" برای حالت هایبرنت!


- و برای ریست کردن هم "سندروم کاپگراس" پیشنهاد میشه!



+الآن جا داره به قول بچه‌های رادیو اشاره کنم : #هشتگ_خطر_ریزش_سنگ_نمک!

بدون شرح!

  • آقاگل ‌‌
  • سه شنبه ۱۰ اسفند ۹۵
  • ۸ نظر


تصویر از کتاب #adulthood_is_a_myth


این شهر به اورژانس‌ترین حال دچار است!

  • آقاگل ‌‌
  • شنبه ۲۳ بهمن ۹۵
  • ۱۲ نظر

"بر اثر بروز گرد و غبار شدید در خوزستان و رطوبت بسیار بالای این استان، هم‌ اکنون برق حدود ۹۰ درصد مشترکان در ۱۱ شهر استان خوزستان همچون خرمشهر، آبادان، شادگان و اهواز قطع شده است."

(خبرگزاری ایسنا-23-11-95)


"به دنبال قطع برق از ساعت ۴ بامداد امروز و خارج شدن پمپ‌های آب تصفیه‌خانه‌ها و چاه‌های تامین آب شرب، آب‌رسانی در شهرهای خوزستان نیز دچار اخلال شده و هم اکنون آب در شهرهای بزرگ استان قطع است."

(ایضا همان خبرگزاری-23-11-95)


عجالتا نمی‌دانم چرا مسئولین اصرار دارند این پدیده را شوم توصیف کنند! به عقیده این بنده نگارنده گرد و خاک نه تنها هیچ ضرری نداشته که برکات بسیاری را نیز با خود برای مردم منطقه به همراه آورده است:

مهمترینش اینکه به یمن حضور پدیده مورد نظر خاک به یک میزان بر سر اهالی منطقه توزیع شده و مردم از این بلاتکلیفی هر روزه که "امروز دیگر چه خاکی به سرمان بریزیم" راحت می‌شوند. و این یعنی اجرای عدالت اجتماعی در منطقه!

مورد دیگر اینکه باز به یمن حضور گرد و خاک مردم مجبورند همه جوره خودشان را بپوشانند و این یعنی دیگر نیازی به گشت ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر نیست. و چون یکی از علل مهم خشک سالی در طی سالیان گذشته معضل بی‌حجابی بوده عنقریب است که اهواز غرق نعمت شود.(ای کاش اصفهان هم آلوده می‌شد!)

با افزایش گرد و خاک همچنین شاهد کاهش پدیده چشم چرانی خواهیم بود. و اخلاقیات و فرهنگ اجتماعی در منطقه رشد چشمگیری خواهد داشت. 

همچنین از حجم ترافیک خیابان‌ها نیز کاسته شده و در نتیجه مردم به راحتی می‌توانند به کارهایشان برسند. و دیگر وقت گرانبهایشان در توده های ترافیکی تلف نشود.

درثانی(یا بلکه هم درخامس) به یمن حضور این پدیده، مدارس تعطیل شده، بچه‌ها می‌توانند در پارک‌ها به بازی بپردازند و حتی آدم خاکی بسازند و کیفش را ببرند! 

باری، از اینگونه مثال‌ها بسیار است. و این بنده نگارنده آنچه را که نمی‌تواند درک کند این است که چرا مسئولین با این حال سعی دارند این پدیده خوش یمن را بد جلوه بدهند. و چرا سعی دارند بگویند گرد و خاک مخرب و مضر است. و باعث قطعی آب و برق می‌شود؟ و باعث بیماری‌های ریوی و عفونی می‌شود. و باعث پدیده های مخرب اجتماعی می شود. و ...!؟ آخر پدیده به این نازی! به این خوشگلی. به این مامانی! اصلا دلتان هم بخواهد. نمی‌خواهید بدهید ببریمش برای تهرانی‌ها، تهرانی‌ها عاشق تعطیلی‌اند. اولش طوفان توئیتری راه می‌اندازند و بعد هم دست زن و بچه و غیره را می‌گیرند می‌روند شمال حالش رامی‌برند. اینقدر نق هم نمی‌زنند و ناشکری نمی‌کنند. 

کاریکلماتور وبلاگی!

  • آقاگل ‌‌
  • جمعه ۲۴ دی ۹۵
  • ۳۲ نظر
مردِ بزرگ، شکستنی ست!

درد دل‌هایِ یواشکیِ فرشِ سوخته!

صلحست میان کفر و اسلام / با ما تو هنوز در نبردی... جوان!

ای کاش رسیدن به بهار هم اثری داشت -"وودی منسوب به آلن "

 بی‌عقلِ بی‌اعصابِ بی‌مرادِ بی‌تعارف و بی‌نظیر! نه همین نمره‌ی بالاست، نشان آدمیت!

کانون امنیت، آغوشِ گرمی نیست! 

ورود افراد زیر ۱۳ سال به کلینیک دندانپزشکی ممنوع! بیمارستان الانور آباد2.

تفکراتِ گندیده‌یِ برجِ نگهبانی ...!

کاهوهای لاکچری، ...به خودم رفته! ^__^


ممکنه عناوین شما هم در بین موارد بالا موجود باشه.(اگر نبود هم ) خوب دقت کنید. 
و اگر خوشتون اومد از این تفریح، شما هم با عناوین دوستانتان امتحان کنید. جالبه!

+تک بیت‌های بی‌مخاطب رو بخونید.