بازار پلاستیک و ظرف‌های یکبار مصرف که گرم است. ناامیدانه، امیدوارم یاد گرفته باشیم ظرف یکبار مصرف زباله به حساب می‌آید. یادگرفته باشیم جای زباله، سطل زباله است و نه وسط کوچه و باغچه‌های کنار خیابان. اگر هنوز نفهمیده‌ایم این دیگر به نفهمی ما و شعور خانوادگی ما ربط دارد. اصلاً ظرف‌های یکبار مصرف به جهنّم. بالاخره کارگرهای بی‌ادعای شهرداری بعد از یک روز، دو روز، سه روز، یک هفته شهر را از این کثافت‌بازار نجات می‌دهند. ولی وِجداناً درخت‌ها نه به کافئین چایی معتاد هستند و نه از عاشقان شیرکاکائو، که ته‌ماندۀ لیوان را خالی کنیم پای درخت‌ها! این فرهنگ احمقانه‌ای است که داریم. این دیگر نه ربطی به دولت و حکومت دارد و نه ربطی به شورحسینی و تزهای روشنفکری. این دقیقاً و مستقیماً برمی‌گردد به خود خود ما. کمی به فکر باشیم. اینکه فکر می‌کنیم آب است دیگر؛ می‌رود به خورد خاک! احمقانه است. نه نمی‌رو...، البته چرا! می‌رود. به خورد خاک که می‌رود. ولی وجداناً درخت‌ها نه به کافئین چایی معتاد هستند و نه از عاشقان شیرکاکائو به حساب می‌آیند و نه قرار است تفاله‌های چایی‌ و ته‌مانده‌های غذامان در عرض چند دقیقه به کود شیمیایی تبدیل شوند یا نهار و شام جوندگان و چرندگان و پرندگان را تأمین کند.

لطفاً کمی آدم باشیم!

#دنیای_قشنگ_مسخره