دلم برف‌وشیره می‌خواد.

یک قابلمۀ پر از برف که با شیره به رنگ قهوه‌ای در آمده باشه.

که با هر قاشق برفی که به دهان می‌گذارم، سرما بدوه تا مغز سرم.

که سرم منجمد بشه از سرما.

تیر بکشه از سرما.

بدوم.

بدوم.

بدوم.

و بعد دوباره از نو.

دلم برف‌وشیره می‌خواد.