به گمانم بعد کنکور کارشناسی بود که در کتابخانه دانشکده علوم انسانی گشت می زدم که چشمم خورد به گزیده "دو کلمه حرف حساب" این بزرگوار.

شناختم از گل آقا درحد مجله بچه ها گل آقا بود و گهگاه کاریکاتور هایش و تقویمی کاغذی که از بین صفحات مجله چیده بودیم و با بچه های فامیل دعوایمان بود که مال چه کسی باشد.

کششی درونی مرا به سمت این کتاب برد، تقریبا چند هفته ای درگیر کتاب بودم و هردم اشتیاقم بیشتر می شد نسبت به خواندنش تا جایی که دو روز کل کلاس هام رو تعظیل کردم.

یکی از همان شب ها که تا دیر وقت بیدار بودم و از کتاب فوق فیش برداری می کردم از سر خواب آلودگی نفهمیدم چرا گل آقا را آقاگل نوشته ام! فردا وقتی که بیدار شدم دیدم که خودکار و کاغذها دور تا دورم را گرفته اند و یک کاغذ که سخت رخ نمایی می کرد.

لبخندی ریز بر لبانم نشست و این شروعی بود بر انتخاب نام "آقاگل". که درواقع از سر ارادت ما به آن گل آقای مرحوم است و بس.