س.ن: به طرز قریبی این صحنه جلوی چشمم میاد. لحظه ای که جناب مولوی در بستر به حال نزاری افتاده و پسرک بر بالین پدر نشسته  و آخرین حرف های پدر.

رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن

ترک من خراب شبگرد مبتلا کن...