و جدیدالورود، اندیشمندان علم ادبیات ریشه این کلمه را ترکیبی از دو واژه "جدید" و "ورود" دانسته‌اند! که هر دو واژه را معنی ایست معین و العجب که چون باهم ترکیب شوند کلمه‌ای جدید و معنای جدیدی به خود گیرند! کتاب فرهنگ‌نامه دانش جویی کلمه "جدیدالورود" را دانش جویانی داند که تازه وارد دانشگاه شده‌اند و هیچ نمی‌دانند و در ترم اول گیج و هاج و واج به نظر می‌رسند و مدام با خود درگیرند! در افسانه های باستان آن ها را کلوینی یا ترم بوقی نیز نامیده اند. و گفته‌اند هفته‌ای یک‌ بار دلش برای خانواده تنگ ‌شده و به شهر خویش می‌رود!

 حکایت می‌کنند که جوانی را بود جدیدالورود نام که اندر بیابان‌های دانشگاه سرگردان بود و راه گم کرده و نه سلف دانست و نه دانشکده مهندسی و نه انتشارات را! و آورده‌اند که روزی سراغ ناظم دانشگاه را از انتظامات می‌گرفت! و روزی به دنبال مدیر بودی جهت حل مشکل انتخاب واحدش! و همچنین گفته‌اند وی شب‌ها ساعت نه به بستر رفتی و صبحگاه از خواب برخاستی! و مسواک همی زند و به کلاس همی رود...؟!؟! و ازقضا جمعی از بزرگان دانشگاه جدیدالورودی را از نزدیک دیده‌اند که از حضرت استادی طلب مهر صد آفرین کرده! و حتی پای را فراتر نهاده و جهت خروج از کلاس ( گویند شب قبل آب فراوان نوشیده است گویا!) از حضرت استادی با ادای لفظ " آقا" کسب اجازه کرده است ...!؟!.

و دیده‌شده جدیدالورودی روی به سلف خواهران برده و گمان نموده سلف مختلط است! و چون انتظامات گوشش را گرفته که "ای سفله این چه کاریست؟"  گفته: "صبح بابامو براتون میارم!"

باری، حکایات در باب بوقی‌ها و سوتی‌هایشان بسیار است و دگر مجال گفتنش نیست، از همین جهت بسنده می‌کنیم به این چند مورد که گفته‌اند: " شنیدن کی بود مانند دیدن! و تا نخوری ندانی و جدیدالورودی از آنچه می‌بینید به شما نزدیک‌تر است! "