دیشب میهمان پدر بزرگ مهربانمان بودیم ( الحمدالله این چندوقت حال و احوالش خیلی بهتر است.) و از آنجایی که حوصله مان سر رفته بود سرکی به دنیای صدا و سیمای گرامی کشیدیم!

در اینکه صدا و سیما نقش مهمی در سرانه مطالعه بنده ایفا کرده شکی نیست! ( هر وقت کسی تلوزیون را روشن می کرد من به اتاقم میرفتم و کتابی مطالعه می کردم. ) دستشان هم درد نکند. از اینکه بگذریم می رسیم به

 شرح حادثه از زبان جناب آقاگل:

 برنامه ای است به نام جیوه؟ ( شاید هم منیزیم! یا وانادیم! امان از این ذهن: دی ) مهمان برنامه کارگردان فیلم شکارچی شنبه است جناب پرویز شیخ طادی ( تشکر از جناب آقای گوگل و سرکار خانم ویکی پدیا! ) که حرفی زدند بسیار جالب اندر احوالات مردم ایران! : " ما دیر فهمیم؟!".

پایان شرح حادثه.

حال می رسیم به تحلیل عقلک معیوبمان:

هرجور حساب می کنم باید این کلمه را قاب گرفت و زد سردر وزارت کشور!، ما دیر فهمیم. همین.

دیرفهم بودن مرض عمده مردم ماست. می گذاریم کار که از کار گذشت تازه یادمان می افتد که ای وای باید فلان کار را می کردیم! و بعد طبق ضرب المثل معروف که ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است! ( من مخالفم! چون قطعا خواهد مرد.) پیش خودمون می گیم خب الآن انجامش بدیم! جلو ضرر رو هر وقت بگیری ضرر نداره!

مثال بارز این دیرفهمی ها :

تا چندسال پیش میگفتیم: "یکی خوبه دوتا بسه! " بعد دیرفهمیدیم چی شده ! بعدهم که فهمیدیم گفتیم : "نه کمتر از هفتا دیگه اصلا!" ( غیر دیر فهمی به از اینور بوم یا اونور بوم افتادنم عادتی دیرینه داریم!)

یا اینکه گفتیم "تحریم؟!!  هههه کاغذ پاره است بابا! " ( هه هه هه وووو ) بعد دیرفهمیدیم! بعدهم که فهمیدیم گفتیم "بیا اصلا ما تاسیسات میخوایم چیکار؟ آب سنگین اصلا اخه بده! برا معده ضرر داره هضم نمی شه آب سنگین! "

یا اومدیم فرهنگ "طلاق چیز بدی است" رو رواج دادیم برگشتیم دیدیم ای دل غافل دیر فهمیدیم که!!!  جوونا بیشتر از ازدواج ترسیدن تازه! و این شد که "مهم ترین عامل طلاق شد ازدواج!"

خلاصه که ما دیر می فهمیم. ( حالا باز خدارو شکر که می فهمیما! باز ناشکر نباشیم!)

و البته امیدوارم دیر نفهمیده باشیم که دیر می فهمیم. ( دیر فهمیدن بهتر از هرگز نفهمیدن است...)