خوب یادم نیست،

تا کجاها رفته بودم، خوب یادم نیست،

این که فریادی شنیدم یا هوس کردم،

که کنم رو باز پس، رو باز پس کردم.

پیش چشمم چیست اینک؟ راه پیموده.

پهندشت برف پوش راه من بوده.

گام های من بر آن نقش من افزوده.

چند گامی بازگشتم، برف می بارید.

 

جای پاها تازه بود، اما،

برف می بارید.

باز می گشتم،

برف می بارید

جای پاها دیده می شد لیک،

باز می گشتم،

برف می بارید.

برف می بارید. می بارید. می بارید....

جای پاهای مرا هم برف پوشانده ست



اولین برف پائیزی، سمیرم اصفهان :)