شاید عجیب ترین کلمه و در عین حال بی مفهوم ترین واژه ادبیات جهان! نبود نور و روشنایی را شب گویند!

واژه ای که ظاهرش پر است از آرامش و سکوت.

 شبی که برای هر کس معنا و مفهومی دارد!

همین شب برای سربازی که در نقطه صفر مرزی است حکم طناب دار را دارد!

و همین شب برای آسمان کویر و چشمانی خیره بدان حکم آرامش را...

و همین شب برای پزشکان شیفت حکم کاری .... را دارد 

و برای رانندگان حکم نان!

و برای عاشقان شاید حکم طلای ناب را!

و برای شکست خوردگان حکم چاه غم را.

عجب که یک واژه است و این همه اوصاف غریب...

بگذریم.

هرچه که هست با اولین شعله آفتاب صبح ناپدید خواهد شد

دو قدم مانده به صبح...

.

س.ن: 

راستی شب برای شما چه معنا و مفهومی داره؟


جمعه ها موسیقی خوب بشنوید:

صبح آمده است- سالار عقیلی

صبح آمده است (بودن و سرودن)- محمد معتمدی